وقتی متوجه میشویم سوءاستفاده در خانواده وجود دارد باید نسبت به آن بیش از اندازه حساس باشیم و تا جای ممکن کودک را از چنین فضایی دور یا فضا را سالمسازی کنیم.
وقتی متوجه میشویم سوءاستفاده در خانواده وجود دارد باید نسبت به آن بیش از اندازه حساس باشیم و تا جای ممکن کودک را از چنین فضایی دور یا فضا را سالمسازی کنیم.
به گزارش راوی امروز، قتل یک روانپزشک به دست پسر ۲۰سالهاش و قتل مردی با همکاری دختر نوجوانش وقایع نادری در عرصه جرائم جنایی محسوب میشوند. در هر دو مورد مقتولان و فرزندانشان از طبقه متوسط و بالای جامعه بودند. در گفتوگو با کتایون خانجانی، روانشناس و رواندرمانگر، به این مساله پرداختیم که چرا نوجوانانی با سطح رفاه نسبی دست به پدرکشی میزنند یا در این جرم شرکت میکنند.
به طور معمول در ایران قتل پدر یا مادر در خانوادههایی رخ میدهد که سطح اقتصادی و فرهنگی پایینتری دارند یا مسائل اقتصادی مانند ارثیه مطرح است، اما در موارد ذکرشده چنین مسالهای در میان نبوده است. خانجانی در تحلیل این پروندهها گفت: وقتی بزرگسالانی دست به قتل والدین میزنند میتوان گفت آنها اختلال جدی شخصیتی یا بیماری روانی دارند یا منافعی بعد از قتل متوجه آنها میشود و در واقع قتل والدین ممکن است به دلیل منافع مالی رخ دهد. اما درباره نوجوان که از نظر شناختی و هیجانی به اندازه کافی شکلیافته نیست و اختلال جدی شخصیت در او تشخیص داده نشده است باید بگوییم منفعتی در قتل والدین در میان نیست. بنابراین باید گفت والدینکشی همانطور که دکتر هاید در کتاب «چرا کودکان والدین را خواهند کشت» مطرح میکند، مقوله بسیار متفاوتی است. نمیتوان گفت انگیزه قتل والدین در نوجوان ناشی از احساس و هیجان یکباره است، اما ممکن است تصمیم به قتل یکباره پیش آید.
آزار و سوءاستفاده؛ در پروندههای پدرکشی
این روانشناس ادامه داد: باید توجه کرد چه اتفاقی افتاده که عمل پدرکشی رخ داده است. قطعاً روندی که منجر به پدرکشی شده یکباره به وجود نیامده است. بر اساس آمارهای جهانی، پدرکشی در افراد نوجوانان آمار نادری دارد و در واقع فقط یکپنجم قتلهای والدینکشی به دست نوجوانان اتفاق افتاده است. چیزی که تا به امروز پژوهشگران به آن رسیدهاند این است که قتل والدین در نوجوانی ناشی از یک آزار و سوءاستفاده است. البته آزار فقط به معنای آزار جنسی نیست، میتواند آزار روانی و سوءاستفادههای دیگر هم باشد. یک نوجوان وابستگی روانی و مالی شدیدی به والدین دارد و وقتی خودش را در نجات مستاصل میبیند، ممکن است دست به چنین رفتاری بزند. طبیعتاً کودکی که با والدین پرخاشگر بزرگ میشود ناخودآگاه از مکانیسم دفاعی همانندسازی با والد پرخاشگر استفاده میکند و زمانی که خودش را در نجات ناچار میبیند همان همانندسازیای که کرده است باعث میشود خودش به پرخاشگر دیگری تبدیل شود. البته بعضاً اختلال روانی جدیای در این افراد تشخیص داده نمیشود.
پیشگیری از قتل والدین
این روانشناس در پاسخ به این سوال که آیا میتوان از پیش نشانههایی از احتمال والدینکشی را در این افراد تشخیص داد گفت: نمیشود تشخیص داد که چه کسی پدر را خواهد کشت اما یکسری نکات هست که با توجه به آنها خطرات را میتوان پیشبینی کرد. وقتی نوجوان بهطور دائم به اطرافیان گلایه میکند که پدر یا مادرش چه کاری میکنند، میتواند نشانهای از این باشد که عرصه بر نوجوان تنگ شده است. البته این به معنای نشانه ارتکاب قتل نیست، اما نشانهای از یک تنگنا و احتمال واکنش هیجانی است.
او درباره اینکه در چنین مواردی باید چه کرد گفت: وقتی متوجه میشویم که سوءاستفاده در خانواده وجود دارد باید نسبت به آن بیش از اندازه حساس باشیم و تا جای ممکن کودک را از چنین فضایی دور یا فضا را سالمسازی کنیم.
خانجانی در ادامه گفت: در چنین مواردی قطعاً این بچهها بعد از قتل عذاب وجدان و حسهای بدی پیدا میکنند اما واقعیت این است که آنها قصد داشتهاند از دست یک فرد آزارگر نجات پیدا کنند. اینجا اختلال جدی روانی مطرح نیست بلکه آنها به دنبال راحتی از دست آزارگر هستند.
خانجانی همچنین در پاسخ به این سوال که به طور کلی فردی که مرتکب قتل میشود، احتمالاً دارای چه ویژگیهای شخصیتی است توضیح داد: احتمال بیشتری وجود دارد که شخصیتهای ضداجتماعی قاتل باشند، بعضی از آنها ماسک اخلاقی خوبی دارند. نبود پشیمانی و احساس گناه و میل زیاد به کنترل دیگران و احساس برحق بودن نشانههایی است که فردی بتواند قتل انجام دهد مخصوصاً اینکه این افراد حس همدلی ندارند. بنابراین پژوهشها درباره کودکان و نوجوانان و آزاری که به آنها میرسد و خانوادههایی که ناخواسته آسیب میزنند باید به صورت گسترده انجام و به بچههای این خانوادهها توجه ویژه شود و تحت حمایت قرار گیرند. هرچه بیشتر در این زمینه پژوهش شود قطعاً به برنامهریزی کلان اجتماعی بیشتر کمک میکند و جلوی آسیبهای سطح بالای اجتماعی گرفته میشود.
دیدگاه ها :