خانه » اجتماعی و حوادث » بهارِ مردم «بهاری» نیست!
  • سه شنبه ۴ دی ۱۴۰۳ - 2024 24 December

اجتماعی و حوادث // 16 مارس 2022  ,  14:39  // کد خبر : 68148
نقد مملکت-30 بهارِ مردم «بهاری» نیست!

نقدنویس روزنامه «مملکت» در آخرین روزهای اسفند ۱۴۰۰ که به شروع قرن پانزدهم گره می‎خورد، درباره مصائب مردم در این ایام و نداشتن عید و حال و هوای بهاری به دلایل مختلف نوشته است.

نقدنویس روزنامه «مملکت» در آخرین روزهای اسفند ۱۴۰۰ که به شروع قرن پانزدهم گره می‎خورد، درباره مصائب مردم در این ایام و نداشتن عید و حال و هوای بهاری به دلایل مختلف نوشته است.

به گزارش راوی امروز، علی‎رضا مهدی‎زاده در نقدِ چهارشنبه ۲۵ اسفندماه ۱۴۰۰ روزنامه «مملکت» نوشت:

سال‌هاست که وقتی به آخرین روزهای سال می‌رسیم و نوروز را در چند قدمی خودمان می‌بینیم، ترانۀ معروف مرحوم «فرهاد مهراد» را زیر لب زمزمه می‌کنیم: «بوی عیدی، بوی توپ، بوی کاغذرنگی/ بوی تندِ ماهی‌دودی، وسط سفرۀ نو/ بوی یاس جانماز ترمۀ مادربزرگ… شادی شکستن قلک پول، وحشت کم شدن سکّۀ عیدی از شمردن زیاد/ بوی اسکناس تا نخوردۀ لای کتاب… بوی گلِ محمّدی که خشک‌شده لای کتاب/ بوی باغچه، بوی حوض… با اینا زندگیمو سر می‌کنم/ با اینا خستگیمو در می‌کنم/ با اینا زمستونو سر می‌کنم»… اما هرسال که می‌گذرد، بهارمان کم‌تر بوی بهار می‌دهد؛ نمی‌توان بهار و نوروز را به جشن نشست و بوی بهار را حس کرد، وقتی بوی عیدی، بوی عطر بزرگ‌ترها، بوی آرامش، بوی دغدغه نداشتن، بوی شرمنده نشدن پدر و مادرها جلوی بچه‌هایشان و… را کم‌تر می‌توان درک کرد.

«بهارِ» مردم «بهاری» نیست، چون نادیده گرفتن دردها و نیازهای مردم، دلِ سنگ می‌خواهد و فردِ آمادۀ پذیرشِ ننگ؛ بر مبنای حتی آموزه‌های دینی و اخلاقی‎مان، اگر می‌خواهیم عید را جشن بگیریم و در مناسک حج با حجاج شریک باشیم، باید برای مبارزه با گرانی که کمر اکثر مردم را شکسته است، مبارزه کنیم؛ مردمی که بیشترین فشار را تحمل می‌کنند و همواره در فکر راهی برای کسب‌وکار و معیشت‌اند و با خشم و اضطراب و نگرانی به آیندۀ مبهمِ خود می‌نگرند.

«بهارِ» مردم زمانی «بهاری» می‌شود که مسئولان به وعده‌های خود برای بهبود اوضاع اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی مردم عمل کنند تا فکر و روان جامعه، عیدِ بهاری و نوروز لذت‎بخشی داشته باشد؛ البته که باید در کنار ایجاد فشار عمومی و فزاینده بر دولت، خودمان هم مستقیم با همۀ موانعِ خوش‎بختی و خوش‎حالی و خوش‎کامی جامعه مبارزه کنیم و جبهه‌های مردمی تشکیل دهیم تا اقشار آسیب‌پذیر نیز که اکنون بیش از نیمی از افراد مملکت‌اند، یاری شوند.

«بهارِ» مردم زمانی «بهاری» می‌شود که مسئولان به داده‌های مراکز آماری رسمی و غیررسمی ایران از میزان هزینه‌های زندگی توجه جدی و نگاهِ حلّالِ مشکلات کنند؛ آماری که کف هزینۀ زندگی در کلان‌شهر تهران برای هر خانوار را حدود ۱۰ میلیون تومان در ماه و کف هزینۀ زندگی در ارزان‌ترین استان کشور یعنی سیستان و بلوچستان را حدود ۶.۵ میلیون تومان و به‌طور متوسط در سطح کشور بیش از ۸ میلیون تومان نشان می‌دهد؛ فقر مردم که بر روح و روان، شادابی و نشاط‎شان هم اثرگذار است، ناشی از رشد نرخ تورم، افزایش سرسام‌آور قیمت‌ها در بازار، بی‎کاری، عملکرد ضعیف مسئولان در مدیریت اقتصاد به همراه کاهش درآمدهای ارزی کشور است و چنین عواملی باعث شده تا سفرۀ قشر ضعیف و کم‎درآمد جامعه روزبه‎روز کوچک‌تر شود.

«بهارِ» مردم زمانی «بهاری» می‌شود که فاصلۀ آنان با خط فقر زیاد شود، شرایط رفاه نسبی برای حداکثر مردم فراهم شود، شمایل زندگی روزمرۀ مردم به شمایل «دور و تسلسل باطل» شبیه نباشد، تشویق‌های الکی برای ازدواج و فرزندآوری هم جای خود را به بساط واقعی اشتغال‎زایی پایدار و امنیت روانی و فکریِ باثبات بدهد.

«بهارِ» مردم زمانی «بهاری» می‌شود که دیگر چهره‌های غمگین و درهم‎رفتۀ مردم و گام‌های تندشان را که برای شرمندۀ زن و بچه نشدن از کنار مغازه‌ها و پاساژها می‌گذرند، در کوچه و خیابان و محله‎ها شاهد نباشیم؛ زمانی که همۀ بچه‌های مملکت در عید و حتی ایام دیگر سال، لباس‌ و کفش‌ نو داشته باشند و با خانواده‌شان حسرت میوه، آجیل، شیرینی و گاهی فقط یک وعده غذای گرم در شبانه‌روز را نخورند؛ برای صدر تا ذیل مسئولان، بد و مایۀ ننگ است که مردم مملکتمان سیلی بخورند تا صورتشان را سرخ نگه‌دارند.

«بهارِ» مردم زمانی «بهاری» می‌شود که کودکانِ کار نباشند، کارگرانِ بی‎کار در کنار خیابان در انتظار کاری و بخورونمیری نباشند، کارخانه‌داران هم کارخانه‌ها را با زحمت و حرص‌وجوش نچرخانند و به‎هرحال همه دلِ خوش داشته باشند، نه این‌که مانند «سهراب سپهری» بلند بگویند که «دلِ خوش سیری چند»؟

«بهارِ» مردم زمانی «بهاری» می‌شود که هرگاه مثل الآنِ بندۀ حقیر به شما تبریک فرا رسیدن عیدنوروز گفته می‎شود، به قول اشرف‌الدین قزوینی(نسیم شمال)، شاعر و روزنامه‌نگار فرهیختۀ عصر مشروطه، از هیچ فرد و قشر جامعه نبینیم و نشنویم و نخوانیم که: 

«عید آمد و ما قبا نداریم

با کهنه قبا، صفا نداریم

گردید لباس، پاره‌پاره

بر پیکرِ خود عبا نداریم…

آجیل و لباس و پول، خوبَ‎ست

اما چه کنم که ما نداریم!

خوبَ‎ست بساطِ سازوآواز

افسوس که ما صدا نداریم…

یاد از فقرا نموده ناگاه

دیشب یکی از خداپرستان

عریان و برهنه در شبِ عید

می‎گفت یکی از تنگدستان

در فصلِ بهار چون کنم چون؟

دل از غمِ یار، خون کنم خون…

خواهم بگریزم از زمانه

اصلاً رهِ پیش و پس ندارم

بازارِ وطن شده پر از دزد

یک شَحنه و یک عَسَس ندارم

هرروز عوض شود وزیری

در محکمه، دادرَس ندارم

گلدستۀ باغِ عقل و هوشم

من طاقتِ خار و خَس ندارم

جز عِلم و ترقّی و معارف

اَندر دلِ خود هوس ندارم

عید است برای پختنِ آش

پولِ نخود و عدس ندارم

در فصلِ بهار، چون کنم چون؟»



دیدگاه ها :



 
 

آخرین اخبار