"از زمانی که عاشق پسرخالهم شدم هیچکس حرفمو نفهمید و همه خانواده مخالف ازدواج ما با هم بودن. با همه اصراری که داشتم و با اینکه خانواده خاله ام پا پیش گذاشتن ولی باز خانواده من به دلایلی که اون موقع واقعا فکر میکردم الکیه و فقط میخوان منو اذیت کنن مخالفت میکردن. فک می کردم من براشون اهمیتی ندارم که مخالفت میکنن... برای همین رفتم یک سری قرص تهیه کردم و خوردم ولی خانواده که متوجه حال بدم شده بودن منو به بیمارستان رسوندن و از مرگ حتمی نجات پیدا کردم..."
5 اکتبر 2019 , 08:39