خانه » اجتماعی و حوادث » ضعف جایگاه نابینایان و نابینایی در سینمای ایران
  • یکشنبه ۲ دی ۱۴۰۳ - 2024 22 December

اجتماعی و حوادث // 11 سپتامبر 2023  ,  22:52  // کد خبر : 77025
تحلیل راوی/ ضعف جایگاه نابینایان و نابینایی در سینمای ایران

«فرزانه عظیمی» خبرنگار نابینای حوزه حقوقی و امور معلولان، به مناسبت ۲۱ شهریورماه «روز ملی سینما» در تحلیلی نقادانه، به بررسی نقاط ضعف و چالش‎های جایگاه نابینایان و نابینایی در سینمای ایران پرداخته و در نهایت، راهکارهایی نیز برای این امر، ارائه داده است.

«فرزانه عظیمی» خبرنگار نابینای حوزه حقوقی و امور معلولان، به مناسبت ۲۱ شهریورماه «روز ملی سینما» در تحلیلی نقادانه، به بررسی نقاط ضعف و چالش‎های جایگاه نابینایان و نابینایی در سینمای ایران پرداخته و در نهایت، راهکارهایی نیز برای این امر، ارائه داده است.

به گزارش راوی امروز، عظیمی در تحلیل اختصاصی خود برای پایگاه اطلاع‎رسانی «راوی امروز» نوشته است:

«بانى ورود نخستین دوربین فیلم‌بردارى و نمایش فیلم به ایران، در سال ۱۲۷۹ شمسی برابر با ۱۹۰۰ میلادی، «مظفرالدّین‌شاه قاجار» بوده است و نخستین فیلم‌بردار ایرانى نیز «ابراهیم ‌خان عکاس‌باشى» محسوب مى‌شود.

در سال ۱۳۷۹ در چهارمین جشن بزرگ سینمای ایران و هم‎زمان با بزرگداشت صدمین سال ورود سینما به ایران بود که ۲۱ شهریورماه به عنوان «روز ملی سینما» و روزی نمادین وارد تقویم شد که هر سال جشن خانه سینما در این روز برگزار می‎شود.

به همین مناسبت، قصد داریم نگاهی اجمالی به جایگاه نابینایان و نحوه پرداختن به نابینایی در سینمای کشورمان بیندازیم.

نه تنها در سینما، بلکه در صدا و سیمای کشورمان نیز آن‎گونه که بایسته و شایسته است، به موضوع نابینایی، پرداخته نشده است؛ اگر به طور خاص، سینما را مورد بررسی قرار دهیم، نام چند فیلم، بیشتر خودنمایی می‎کند که عبارت‎اند از «رنگ خدا، بید مجنون و گل‎های داوودی».

فیلم‎های دیگری چون «چشمان سیاه، ایستگاه بهشت، از کرخه تا راین» و چند مورد انگشت‎شمار دیگر نیز به طور مستقیم یا غیرمستقیم، به موضوع نابینایی پرداخته‎اند که در تمام این سوژه قرار دادن‎های مقوله نابینایی، چند مورد به چشم می‎خورد:

۱- اغراق در خصوص نابینایی

گاه ملاحظه می‎شود که شخصیت نابینای ماجرا، توانایی‎های خارق‎العاده دارد و با لامسه یا بویایی یا حس ششم، قادر به تشخیص و تمیز همه چیز هست.
مثلاً رنگ‎ها را با لمس کردن اشیا تشخیص می‎دهد یا با به‎کارگیری حس ششم فوق‎العاده قوی خود، حتی می‎تواند از فاصله بسیار دور، آدم‎ها را شناسایی کند و از این قبیل اغراق‎ها که هیچ‎کدام در خصوص نابینایان صدق نمی‎کند و تنها به ایجاد فرهنگ غلط و تصور نادرست از نابینایان منتج می‎شود.

۲- ایجاد حسّ ترحّم

در اغلب موارد، کارگردانی که نابینایی را سوژه قرار داده، تا می‎تواند، صحنه‎ها و سکانس‎های اشک‎آور را در فیلم می‎گنجاند تا با برانگیخته شدن حسّ ترحّم مخاطب، برای فیلم خود، بیننده دست‎وپا کند؛ سکانس‎هایی که نظیرش را در «رنگ خدا» بسیار دیده‎ایم.

این امر، تنها ترحم‎های نابجایی را در جامعه برای نابینایان در پی خواهد داشت که سبب می‎شود حتی نتوانند در جامعه، حضوری بدون دغدغه داشته باشند.

۳- نابینایی به دلیل پیشگیری از ارتکاب گناه

در برخی موارد، این‎گونه به مخاطب القا می‎شود که شخصیتِ نابینای داستان، لیاقتِ برخورداری از بدنِ سالم را نداشته و اگر چشمانِ بینا داشت، مرتکبِ گناه می‎شد؛ پس مصلحت در نابینا بودنِ اوست!

موضوعی که در فیلم «بید مجنون» ملاحظه می‎شود و شخصیتِ نابینا، پس از به دست آوردنِ بینایی‎اش، دست به کارهای ناصواب زده، بنابراین مجدداً بینایی‎اش از او گرفته می‎شود.

۴- تحقیر و تمسخر

بسیار دیده می‎شود که علی‎الخصوص در فیلم‎های طنز، از الفاظِ مرتبط با معلولیت خاصه نابینایی یا با سوژه قرار دادنِ نامناسبِ شخصیتی نابینا، می‎خواهند به خلقِ موقعیت‎های طنزآمیز بپردازند.

عباراتی نظیرِ «مگه کوری»، «مگه چُلاغی» و… نمونه‎های بارزِ این تحقیر و تمسخرهای لفظی در عرصه طنز هستند.

۵- نابینایی مساوی با گناهکار بودن

در بسیاری از فیلم‎ها، ملاحظه می‎شود که شخصیتِ گناهکار، خلافکار، سردسته باندهای قاچاقچیان، تبهکاران و… دارای نوعی معلولیت است.

مثلاً یک پا یا یک دست یا یک چشم ندارد که این نیز شیوه‎ای نادرست از پرداختن به مقوله نابینایی است.

«نمایشِ واقعیت‎ها» علاجِ کار

اما علاجِ کار چیست؟ چگونه می‎توان مانعِ این فرهنگ‎سازی‎های غلط و ایجادِ تصوّرات و توقّعاتِ نابجا شد؟

نمایشِ واقعیت‎های زندگیِ نابینایان، تنها علاجِ این مسئله است.

نابینایان مانند سایر اعضای جامعه، به تحصیل، اشتغال، تفریح و امور دیگرِ زندگی می‎پردازند که در این مسیر، به دلیل عدم دسترس‎پذیری اماکن فیزیکی و فضای مجازی و عدم مناسب‎سازی فرهنگی، با مشکلاتی نیز مواجه می‎شوند.

نمایشِ همین روندِ عادیِ زندگی و مواجهه با چالش‎ها، می‎تواند به جامعه درک صحیح‎تری از نابینایی و تعامل با نابینایان بدهد.

اگر بخواهیم به یک نمونه موفق در این خصوص اشاره کنیم، می‎توانیم از سریال «هزاران چشم» نام ببریم که گرچه در عرصه سینما نیست، اما «مهدی هاشمی» که بازیگرِ شخصیتِ نابینای سریال است، به خوبی نقشِ نابینایی را بازی می‎کند که در جامعه حضور دارد، مشغولِ کار و زندگیِ عادی‎اش است، تعاملات روزمره خود را دارد و با چالش‎هایی نیز مواجه می‎شود.

در خصوص طنز نیز هیچ کس مخالفِ پرداختن به معلولیت، به‎ویژه نابینایی در حوزه طنز نیست، اما این امر نباید به گونه‎ای تمسخرآمیز باشد.

می‎توان در فیلم‎های طنز، با استفاده از ایجاد موقعیت‎های مختلف و رویاروییِ شخصیتِ نابینا با آن موقعیت‎ها، به خلقِ طنز پرداخت.

استفاده از خودِ نابینایان در فیلمی با موضوعِ نابینایی

نکته پایانی این‎که استفاده از خودِ نابینایان در فیلمی با موضوعِ نابینایی، علاوه بر این‎که مانعِ ایجادِ بسیاری از این اغراق‎ها می‎شود، نوعی فرهنگ‎سازی نیز به شمار می‎آید؛ چراکه در سینمایی که اغلب بازیگرانش دستِ‎کم ظاهراً معلولیتی ندارند، حضورِ یک نابینا در لباسِ بازیگر، علاوه بر نمایشِ نابینایی به عنوانِ یک تنوّع، این فرهنگ را ایجاد می‎کند که نابینایان مانندِ تمام اعضای جامعه، می‎توانند در جایگاه‎های مختلف فعالیت کنند».

فرزانه عظیمی

خبرنگار حوزه حقوقی و امور معلولان و وکیل پایه یک دادگستری



دیدگاه ها :



 
 

آخرین اخبار