به گزارش راوی امروز، اختتامیه جشنواره تئاتر استان تهران شامگاه سه شنبه ۲۸ شهریور ۹۶ به محل یک جدال قدیمی تبدیل شد. جایی که با پخش فیلمی از ستاره اسکندری و بیان آنکه از وضعیت سختافزاری تئاتر در ورامین گریسته است . فرماندار شهر نیز با گفتن من نیز گریه میکنم حاد شد.
همه چیز از هشت سال پیش آغاز میشود که در میدان ورودی ورامین وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی فرهنگسرایی بزرگ میسازد و ناگهان پای نیروی انتظامی به آنجا باز میشود. بهانه ورود نیز تقسیم شدن پلیس استان به دو بخش شرقی و غربی بوده و فقدان مکانی برای پلیس راهور. به هر روی نیروی انتظامی سالهاست در یک فضای فرهنگی مشغول فعالیت است و به جای اجرای نمایش یا ساخت فیلم، در فرهنگسرا برگههای جریمه خودروها رد و بدل میشود؛ آن هم در یکی از پرخطرترین مناطق استان تهران.
اما جدال و مناقشه شامگاه دیروز زمانی جرقه خورد که یوسفی فرماندار پشت تیریبون رفته و میگوید: «من میدانم در زمینه ساختاری ضعیف هستیم و برای این مسأله گریه کردم. از دیدن این مکانها غصه خوردم که چرا ورامین تاریخی این گونه باشد. من پیش از خانم اسکندری غصه خوردم. ما برای موسیقی و تجسمی چیزی نداریم. دارایی ما همین است. با همین بیبضاعتی خوش درخشیده در استان تهران. ما چهرههای ماندگار و ارزشمندی داریم.»
آقای فرماندار که البته از اهالی ورامین نیز نیست ادامه میدهد: «من خود گلهمند و شرمسار هنرمندان هستم. من از دیدن شاعری که جانباز و پدر شهید است غصه خوردم و گله کردم چرا یادی نمیکنید و تا در قید حیات است برایش نکوداشت نمیگیرید. باید فوت کنند تا دریابیم. گفتم فرهنگسرای میدان ولیعصر را به نام یکی از هنرمندان در قید حیات کنید. چه کنم در حوزه جنوب استان تهران ما بسیار فقیر هستیم.»
او با اشاره به حسین کاخی که استاد او بوده گفت: «من بیگانه با تئاتر نیستم» و اشاره به همشهری خود کرد و ادعا کرد در کنار میرباقری در معرکه در معرکه بوده است. او داستان را رها نکرد با صدایی بلند گفت «تقاضا دارم از وزارت ارشاد بیش از پیش به جنوب شرق استان توجه کنند؛ چرا که ما شرایط رقابت با تهران و دیگر شهرستانهای استان را نداریم.»
اما این ابتدای ماجرا بود. آقای فرماندار قرار بود جوایز اصلی جشنواره را به برندگان اهدا کند که مجری برنامه از امیرحسین شفیعی یکی از هنرمندان تئاتر خواست روی سن بیاید تا در جمع جایزهدهندگان باشد.
شفیعی ولی به جای رفتن میان مسئولان پشت تیربون رفت. او جملاتش را با این عبارت آغاز کرد: «ورامین گریهکن زیاد دارد، ورامین عمل میخواهد.»
این هنرمند تئاتر که در سالهای گذشته به واسطه ایدههای خیابانیش فضا برای فعالیت هنرمندان خیابانی را توسعه داده به این نکته تاریخی اشاره کرد که از انقلاب سالها میگذرد و در سالنی مراسم برگزار میشود که قبل از انقلاب ساخته شده است.
وی گفت که «اینجا نزدیک به هزار مستعد تئاتر دارد؛ ولی توجه نمیکنند. ما گریهکن نمیخواهیم. ما کسی میخواهیم برایمان سالن بسازد. من دست فرمانداری که یک متر فضای فرهنگی اضافه کند میبوسم. چرا سالن تئاتری که وزارت ارشاد ساخت در اختیار نیروی انتظامی است؟دویست میلیون اعتبار بدهید تا یک مجموعه تئاترشهر بسازیم.»
حرفهای شفیعی فضای سالن را به سوی یک هیجان جوانانه کشاند. سوتها و کفها به سان یک میتینگ سیاسی عمل کرد.
برزین ضرغامی در این فضا فرصت را مغتنم میشمرد و میگوید: «سعی ما به نتیجه نرسیده است. قول دهید که در زمان مشخصی در اختیار این جمع قرار دهید.»
یوسفی فرماندار که پیشتر با بیان آنکه «من اهل شیشلیک و کباب هستم و شفاف هم میگویم با نان و پنیر نمیتوانم کار کنم، از ماشین خوب سوار شدن هم ترسی ندارم» جنجالی شده بود به پشت تریبون بازگشت و گفت: «من هم اهل مدارا با کسی نیستم. فرهنگسرا را به وزیر کشاندیم و خواستیم آنجا را تخلیه کنند. من به وزیر گفتهام ما به این فرهنگسرا نیازمندیم. پول در حسابم هست؛ ولی نمیتوانم بدان دست بزنم. یک میلیارد برای فضاهای فرهنگی اختصاص دادهام و چهار ماه اجازه برداشت نداریم. شما هم جای من باشید نمیتوانید معجزه کنید. فردا اجازه برداشت دهند سهم یک میلیارد ارشاد را میدهیم. تا دو ماه دیگر ساخت سالن بلک باکس را آغاز میکنیم.»
اما پایان این جشنواره یک نکته مهم داشت. ورامین برای تئاتر جایی ندارد.
دیدگاه ها :