خانه » فرهنگی و هنری » نقد «روزی روزگاری آبادان» در جشنواره فیلم فجر/ صدای خفته جنگ!
  • پنج شنبه ۲۰ دی ۱۴۰۳ - 2025 9 January

فرهنگی و هنری // 7 فوریه 2021  ,  10:09  // کد خبر : 59573
نقد «روزی روزگاری آبادان» در جشنواره فیلم فجر/ صدای خفته جنگ!

«زهراسادات مصطفوی» کارشناس علوم ارتباطات، نگاه و نقدی به فیلم «روزی روزگاری آبادان» به کارگردانی حمیدرضا آذرنگ داشته که در سی و نهمین جشنواره فیلم فجر به نمایش درآمده است.

«زهراسادات مصطفوی» کارشناس علوم ارتباطات، نگاه و نقدی به فیلم «روزی روزگاری آبادان» به کارگردانی حمیدرضا آذرنگ داشته که در سی و نهمین جشنواره فیلم فجر به نمایش درآمده است.

به گزارش راوی امروز، مصطفوی در نقد خود که اختصاصی برای راوی امروز نوشته، آورده است:

«حمیدرضا آذرنگ فردی است که به‌واسطه بازی‌ها و کارگردانی تئاتر سال‌ها شناخته شده است، او در سی و نهمین جشنواره فیلم فجر با اولین ساخته خود حضور پیدا کرد و با فیلمی متفاوت و درعین‌حال ساده مخاطبان را غافلگیر کرد.

ایده اصلی فیلم «روزی روزگاری آبادان» اقتباس از نمایشنامه‌ای به همین نام نوشته حمیدرضا آذرنگ است. این نمایش در سال ۸۴ و با نویسندگی و کارگردانی آذرنگ در تالار قشقایی مجموعه تئاتر شهر اجرا شد.

این نمایش به‌عنوان یکی از ایده‌های بکر آذرنگ منبع اقتباس فیلم‌نامه فیلم «روزی روزگاری آبادان» شده است. فیلم‌نامه اثر در نوع خود متفاوت است و فیلم، داستان فانتزی جالبی را مطرح می‌کند.

قصه در انتهای دهه هفتاد و ابتدای دهه هشتاد اتفاق می‌افتد که وضعیت سیاسی کشور به‌شدت تحت تأثیر حمله نظامی آمریکا به افغانستان و عراق است. ماجرا مربوط می‌شود به شب سال‌تحویل در یک خانواده نه‌چندان متمول ساکن آبادان. پدر خانواده فضای خانه را به‌هم‌ریخته اما ناگهان وقوع حادثه‌ای مهیب همه‌چیز را تحت تأثیر قرار می‌دهد و این خانواده می‌فهمند که در فاصله کوتاه میان زندگی تا مرگ، بیش از هرزمانی به هم نیاز دارند.

موضوع بسیار ساده و روان است اما فضاسازی بسیار قدرتمندتر است، به‌عبارت‌دیگر کارگردانی آذرنگ بسیار قوی‌تر از فیلم‌نامه آن است.

موضوع جالب در این فیلم پایبندی و ادای احترام به تئاتر است، آذرنگ کاملاً مؤلفه‌های موجود در تئاتر را حفظ و آن را در اولین اثر خود پیاده‌سازی می‌کند. فیلم درباره جنگ نیست، اما فضای جنگ را بی‌ هیچ نشانی از آن به ما منتقل می‌کند.

همه افراد خانواده به‌نوعی برای خود رازی دارند اما مادر (فاطمه معتمدآریا) از همه آن‌ها باخبر است و درواقع سنگ صبور اعضای خانواده خویش است.

داستان بعد از افتادن موشک روی سقف خانه به سمت فضایی فانتزی و تخیلی پیش می‌رود، اعضای خانواده با یکدیگر سر آن بحث می‌کنند و موشک با آن‌ها حرف می‌زند و حرف‌های آن‌ها را متوجه می‌شود.

آذرنگ خانواده را بسیار ساده و بی‌آلایش به مخاطب نشان داده، پدر (محسن تنابنده) اقتدار و سخت‌گیری‌هایش را دارد، مادر همواره در جهت آرامش خانواده عمل می‌کند و می‌خواهد از همسرش به دلیل اعتیاد او جدا شود. اما در ادامه و با وقوع حادثه عنوان می‌کند که نمی‌خواهد جدا شود و به‌نوعی برای ترک مواد مخدر توسط همسرش این حرف را زده است.

فرزندان هم با توجه به اقتضای سن خود معشوقه‌ای دارند و مادر از این موضوع هم آگاه است. طرح اولیه داستان جالب است، آذرنگ بسیار زیرپوستی پیام خود را به مخاطب می‌رساند و توانسته در این کار متبحرانه عمل کند.

البته این فیلم فاقد ایرادها نیست و به نظر می‌رسد در رنگ و لعاب و آرایش صحنه می‌توانسته موفق‌تر عمل کند و پیش داستان‌های کوچکی برای شخصیت‌ها ایجاد کند زیرا صحنه‌های همراهی خانواده خیلی سریع اتفاق می‌افتد و با وجود داستان‌های کوچک کارگردان می‌توانست احساسات مخاطب را بیش‌ازپیش برانگیزد.

این فیلم بسیار می‌توانست با احساسات مخاطب بازی کند چه در همراهی خانواده با یکدیگر و چه در سکانس پایانی ولی به برانگیختن احساسات در حد سطحی و متوسط بسنده کرده است.

در ارتباط با بازی بازیگران می‌توان گفت توقع بالایی از دو بازیگر محوری انتظار می‌رفت، بازیگران در قالب خود خوب هستند ولی بازی چندان متفاوتی ارائه نکرده‌اند. محسن تنابنده که استاد زبان‌های بومی و محلی است و در این شکی نیست اما به نظر می‌رسد قدرت همیشگی در بازی او چندان چشمگیر نیست.

این فیلم برای حمیدرضا آذرنگ ادای احترامی به هشت سال جنگ تحمیلی ایران و عراق است اما نمی‌توان آن را فیلم جدی و مهمی دانست. «روزی روزگاری آبادان» توسط مردم جنوب به‌خوبی درک می‌شود شاید بیشتر از ما.

کارگردانی آذرنگ به‌رغم داشتن تجربه کارگردانی در تئاتر قابل‌قبول است اما می‌توانست بسیار اثر احساسی و منقلب کننده‌ای باشد، به‌گونه‌ای که مخاطب درد سال‌ها جنگ را در میان مردم و شخصیت‌های فیلم احساس کند و با آن همراه شود».

زهراسادات مصطفوی



دیدگاه ها :



 
 

آخرین اخبار