هر کسی یک آدمک رنگی را بر می داشت، تاس را می ریخت و آن آدمک پلاستیکی را روی صفحه حرکت می داد. اگر بازیکن «جرزنی» نمی کرد، حتما دُم مهره اش چند باری به نیش مبارک مار اصابت می کرد و مجبور می شد روی تن مار بلغزد و به چند پله پایین تر سقوط کند. اگر هم جرزنی می کرد یا خوش شانس بود و تاس های خوب می آورد، مهره اش به سرمنزل مقصود می رسید و بازی را می برد.
کمی بعد سر و کله بازی های دیگری از این جنس پیدا شد؛ بازی هایی که هم جذابیت مهره هایشان بیشتر از آدمک های ساده و تک رنگ منچ و مار و پله بود و هم به ابزاری بیش از شانس و جرزنی نیاز داشت. نمونه اش راز جنگل بود که حافظه بازیکن را هم محک می زد.
اما رفته رفته عمو قارچی نینتندو و سونیک سگا جای منچ و مار و پله را گرفتند. صفحات تختی که شب های کودکی را از یکنواختی و کسالت در می آورد، به کنج انباری رفتند و چند سالی خاک خوردند. این روزها، دوباره بازار بازی های قدیمی دهه شصتی ها داغ شده است. کافه های به روزتر، یک بسته منچ و مار و پله امروزی تر روی میز خود می گذارند تا سر مشتری ها را چند ساعت با آن گرم کنند. دهه هشتادی ها که اغلب با این سرگرمی ها بیگانه بودند، حالا تازه آن را کشف کرده اند و در صفحات اینستاگرام خود گزارش لحظه به لحظه از این بازی های دورهمی می دهند.
مدشدن دوباره این بازی ها بهانه خوبی است که هر کسی حوصله اش سررفته، یک پیتزا سفارش بدهد، چند تا از دوستانش را به یک دورهمی دعوت کند و مشغول بازی با تاس و صفحه های تخت شود. فقط یک لحظه استپ، کدام یکی از این بازی ها جذاب تر است؟طبابت مشارکتی
مثل این فیلم های آخرالزمانی که یک بیماری به جان ملت افتاده و همه آن ها را تسلیم می کند و یک تیم شکست ناپذیر تمام تلاش خود را می کنند تا با شیوع آن مقابله کنند، بازی «مُسری» هم دقیقا همین است. یعنی بازیکن ها دور هم جمع می شوند و به کمک یکدیگر چهار بیماری را که در سرتاسر کره زمین شایع شده، شناسایی و بعد آن ها را ریشه کن می کنند.
تفاوت این بازی با بقیه بازی های مشابه در این است که همه دور هم جمع می شوند و کار گروهی انجام می دهند. بازی «مسری» در سال ۲۰۰۷ منتشر شد و خیلی زود به محبوبیت بالایی دست پیدا کرد. دو تا چهار نفر می توانند با این بازی سرگرم شوند و هرکدام می توانند یک تخصص داشته باشند؛ یکی داروسازی، یکی محقق و یکی هم جراح، خلاصه بازی همین شکلی با تخصص هایی که در لحظه به دست می آید، شروع می شود.
این در واقع نخستین بازی از این ژانر بود که به صورت مشارکتی ساخته شد. از آن جا که استقبال از این بازی زیاد بود، نمونه های جدید آن هم ساخته و روانه بازار شد. این بازی حتی می تواند کودکان هشت ساله را هم با خود سرگرم کند. کل زمانی که بازیکن ها برای نجات زمین از شر بیماری های مسری دارند، ۴۵ دقیقه است. هر کسی که به بازی های مشارکتی بیشتر از بازی های رقابتی علاقه داشته باشد، حتما اوقات خوشی را با این بازی خواهدداشت. بسیاری از سایت ها، این را بهترین بازی تخته ای می دانند که تاکنون ساخته شده است.
پانتومیم دوست ها بشتابند، بازی های بوردگیم برای آن ها هم برنامه هایی دارند. بازی «مانیکرز» تقریبا برای همان کسانی طراحی شده که عاشق پانتومیم هستند. با این تفاوت که واژه ها را خودشان انتخاب نمی کنند. بازی این طور شروع می شود که فرد یک کارت را انتخاب می کند و بعد نوشته روی کارت را ابتدا با یک کلیدواژه و بعد هم با حرکات دست و صورت و هر شکل دیگری که از بدنش ساخته باشد، برای تیمش می گوید. اعضای تیم هم باید براساس آنچه می بینند، نوشته یا تصویر روی کارت را حدس بزنند.
برای شاد کردن و سرحال آوردن دوستان در مهمانی، این کارت ها خیلی موفق ظاهر می شوند. البته کسانی که مشغول این بازی می شوند، باید ظرفیت زیادی داشته باشند و خودشان را برای هر چیزی آماده کنند، چرا که حجم شوخی های آن خیلی زیاد است. به هر حال خنده، بخش اصلی این بازی است.
«مقاومت کن تا جاسوس را پیدا کنی، و اگر هم خودت همان جاسوسی هستی که همه به دنبالش هستند، آن قدر مقاومت کن تا کسی به ماهیت اصلی ات پی نبرد.» این تمام آن اتفاقاتی است که در بازی «مقاومت» انجام می شود. درواقع این بازی در استنتاج بازیکن ها از هویت یکدیگر خلاصه می شود. برای آن دسته که به بازی «مافیا» علاقه دارند، این بازی حتما هیجان انگیز خواهدبود، چرا که سبک آن شباهت بسیاری به بازی مافیا دارد.
البته در بازی مافیا، بازیکن ها در هر دور حذف می شوند، اما در این باز، بازیکن ها تا انتها در بازی می مانند و از آن لذت می برند. برای این بازی هرچه تعداد بازیکن ها بیشتر باشد، بهتر است حدود ۵ تا ۱۰ نفر دور هم جمع می شوند و به کمک کارت ها هویت دیگری را حدس می زنند. بهترین جاسوس ها، آن هایی هستند که می توانند طرف مقابل را فریب دهند و کمترین اطلاعات را در مورد خود برملا کنند.
«قطار» و «جغرافیا»؛ هر کسی به ترکیب این دو عنصر علاقه داشته باشد، بی شک از بازی «بلیت قطارسواری» لذت می برد. انگلیسی ها به آن می گویند: «Ticket to Ride» اما کشورهای دیگر اسم های دیگری روی آن گذاشته اند، مثلا فرانسوی ها نامش را «ماجراجویی روی ریل راه آهن» گذاشته اند. از قضا بازی دقیقا هم ماجراجویی روی ریل راه آهن است، با این تفاوت که ریل های راه آهن روی صفحه ای کاغذی نقاشی شده اند و قطارها رنگی و پلاستیکی هستند. این بازی آن قدر معروف شده که ایده پرداز آن را میلیونر کرده است.
طبق آماری که در سایت این بازی آمده، بیش از سه میلیون نسخه از آن به فروش رفته و آن را به یکی از محبوب ترین بازی های این ژانر در ۱۰ سال گذشته تبدیل کرده است: در این بازی، بازیکن ها به سفرهای خیالی با قطار می روند. زمانی که بازی برای اروپایی ها ساخته شد، جغرافیای آن نیز اروپا بود، اما حالا که بازی رنگ و بوی بین المللی گرفته، جغرافیای آن نیز برای کشورهای مختلف تغییر کرده و به همین خاطر انواع مختلفی از این بازی وجود دارد.
به هر حال وقتی یک بازی ۱۵۰میلیون دلار فروش داشته باشد، یعنی توانسته متشری های خود را در اقصی نقاط دنیا راضی نگه دارد. آماده سازی این بازی تنها پنج دقیقه طول می کشد، اما می تواند یک تا دو ساعت بازیکن ها را با خود سرگرم کند و آن ها را در جغرافیای یک اتاق، به سفرهای خاطره انگیز با قطار ببرد.
مونوپولی به گوش همه آشناست، حتی اگر کسی آن را بازی هم نکرده باشد، حتما اسمش را شنیده است. تمرکز این بازی روی اقتصاد است؛ اما حالا بازی های جدیدتری برای علاقه مندان به ریاضیات و اقتصاد روی کار آمده است. «شبکه برق» یکی از این بازی های معروف است که از سال ۲۰۰۴ تاکنون طرفداران بسیاری برای خودش دست و پا کرده است. بین دو تا شش نفر می توانند ۱۲۰ دقیقه با این بازی سرگرم شوند.
البته این بازی به حداقل دانش هایی نیاز دارد و به همین خاطر بازیکن ها باید بالای ۱۲ سال باشند. بازیکن ها باید به شهرهایی که روی صفحه دیده می شود، برق رسانی کنند. هر چند نه خبری از شهرها و خانه هاست و نه برقی در کار است، اما بازی است دیگر؛ هر کسی پای آن بنشیند، تصور می کند توماس ادیسونی شده و برق و آبادانی را به شهرها رسانده است.
هر کسی که از کودکی به شطرنج علاقه داشته، حتما از بازی «فرمانروا» هم لذت خواهدبرد. بخشی از این بازی، شانسی است، اما بخش اصلی آن به هوش بازیکن متکی است. دو نفر رو به روی هم می نشینند و برای مخلوع کردن فرمانروای مقابل، مهره های خود را حرکت می دهند. هرچند این مهره ها به زیبایی مهره های شطرنج نیستند، اما به لحاظ تاکتیک هایی که بازیکن باید اجرا کند تا فرمانروای حریف خود را خلع سلاح کند، کاملا مشابه شطرنج است. کل زمان مورد نیاز برای این بازی هم تنها ۱۵ تا ۲۵ دقیقه است؛ یعنی فرد کمتر از ۳۰ دقیقه باید مغز خود را به کار بیندازد تا در کارزار پیروز شود.
خوره های بوردگیم، بخوانید تا از دست ندهید:
۱٫ آدرنالین Adernaline
بازیکن به همراه چهار دوست خود، کنترل یک ماشین قاتل را به دست می گیرد و با سلاح های مسخره، از این اتاق به آن اتاق، به دنبال شکار می گردد.
۲٫ زمینی سازی مریخ Terraforming Mars
بازیکن ها در این بازی، باید در سیاره مریخ شهر بسازند، اما این کار را به کمک کارت هایی که در اختیار دارند، انجام می دهند. هر کسی پروژه ای را به عهده می گیرد و کارش را شروع می کند.
در این بازی، بازیکن ها تعدادی مینیون در اختیار دارند که باید آن ها را به بالای برج های سه طبقه برسانند. هرچند ظاهری و طراحی بازی به نظر کارتونی می آید، آن چه از جعبه بیرون می آید، قطعه های پلاستیکی محکم و غیرعروسکی است.
چهار نفر روی صفحه کاغذی، مشغول مسابقه دوچرخه سواری می شوند. اما خبری از دوچرخه های حقیقی نیست و همه چیز به کمک کارت های بازی انجام می شود.
۵٫ پروژه منهتن: امپراتوری انرژی The Manhattan Project: Energy Empire
این روزها نفت همه جا حرف اول را می زند؛ پس چرا پایش به بازی ها باز نشود؟ بازی پروژه منهتن دقیقا در همین زمینه است و بازیکن باید امپراتوری انرژی برای خود راه بیندازد.
دیدگاه ها :