خانه » فرهنگی و هنری » آموزش‌وپرورش ایران برده‌پرور است
  • چهارشنبه ۱۹ دی ۱۴۰۳ - 2025 8 January

فرهنگی و هنری // 5 ژانویه 2021  ,  12:50  // کد خبر : 58663
پروفسور ملکیان: آموزش‌وپرورش ایران برده‌پرور است

یک پژوهشگر و فیلسوف ایرانی معتقد است که آموزش‌وپرورش کشورمان برده‌پرور است.

یک پژوهشگر و فیلسوف ایرانی معتقد است که آموزش‌وپرورش کشورمان برده‌پرور است.

به گزارش راوی امروز، پروفسور مصطفی ملکیان پژوهشگر و فیلسوف در زمینه‌های اخلاق، دین، فلسفه دین، اگزیستانسیالیسم، روان شناسی، علوم انسانی، روش تحقیق و روشنفکری است. وی از منتقدان روشنفکری دینی است و از سال ۱۳۸۹ تاکنون مشغول تدریس در مؤسسه مطالعات سیاسی و اقتصادی «پرسش» است.

مطلب پیش رو ازجمله سخنرانی‌های پروفسور ملکیان در مؤسسه خیریه دارالاکرام است که در ادامه می‌خوانید:

«ضرورت عقلانی و اخلاقی آموزش عمومی نکته‌ای است که ممکن است از دید بسیاری از ما مغفول مانده باشد ولی واقعاً جای خشنودی دارد که از دید فعالان مؤسسه دارالاکرام مغفول نمانده است.

ازنظر من از چهار جهت ما به آموزش عمومی با تعریفی که از آن خواهم گفت نیاز داریم. منظور از عمومی بودن آموزش، آموزش از مهدکودک تا دانشگاه نیست بلکه به‌نوعی بازخوانی و به‌نوعی معنای محدود نبودن تحصیلات در دوره‌های خاص از زندگی اطلاق می‌شود.

وجه اول که برای بحث ما ضروری است بحثی دراین‌باره است، منظور از آموزش عمومی، در کشور ما یا برخی از کشورها تنها آموزش در مدارس است درحالی‌که آموزش، فراتر از تحصیل در مدارس است که معطوف به تعلیم و تربیت افراد برای یادگیری مهارت یا دانش موردنیاز مشاغل و حرفه‌های جامعه می‌شود.

منظور من از آموزش‌وپرورش تنها وزارت آموزش‌وپرورش نیست بلکه آموزش عالی و سایر وزارت خانه‌ها نیز در این روند تأثیرگذار هستند.

هدف نظام آموزش‌وپرورش ایران

هدف نظام آموزش‌وپرورش کشورمان تنها یک‌چیز است و آن آموزش دیدن برای تصدی یک شغل و حرفه در جامعه. یعنی فرزند شما به‌عنوان یک ماده خام زمانی که وارد مهدکودک می‌شود تا زمانی که از دانشگاه فارغ‌التحصیل می‌شود تنها یک هدف را دنبال می‌کند و آن یافتن شغلی درخور و مناسب خود است.

این مسئله فی‌نفسه چیز بدی نیست بلکه لازم و ضروری است اما آیا این تنها نیاز آموزشی انسان است؟ و انسان برای زندگی بهتر حتماً باید دارای شغل و درآمدی باشد؟

پاسخ این سؤال صددرصد منفی است. آموزش عمومی دقیقاً همین‌جا به کار می‌آید که این نقص را برطرف کند. شغل و حرفه اگرچه لازمه زندگی نیک است اما چیزهای دیگر در کنار این لازم است. منظور از شغل و حرفه کاری است برای کسب درآمد و امرارمعاش.

ما می‌دانیم که انسان نیاز به استقلال دارد و بخش مهمی از فردیت مستقل افراد متکی به استقلال مالی است. بنابراین برای استقلال مالی نیاز به درآمد دارد. برای داشتن درآمد باید یک شغل داشته باشد.

داشتن شغل منوط به یادگیری یک مهارت از علم، فن و هنر است که باید از طریق آموزش فراهم شود. نظام آموزش‌وپرورش تحصیلی بدین منظور ساخته شده است که افراد با آموزش‌های مقدماتی و سپس تخصصی برای تصدی مشاغل مختلف در اجتماع آماده شوند و این نقص نظام آموزش‌وپرورش است.

نقد این نظام به این معنی نیست که ما نباید مخاطبان خودمان را با یک شغل و حرفه آشنا کنیم. بلکه با این پنج استدلالی که عنوان کردم ضرورت شغل و حرفه محل انکار احدی نیست و نمی‌تواند باشد. اما سئوالی اینجا مطرح است که انسان تنها یک شغل یا حرفه را باید به‌خوبی متکفل شود؟ یعنی برای اینکه انسان برای خود و اطرافیانش زندگی سودمندی داشته باشد فقط کافی است متکفل یک حرفه شود؟

تعلیم‌وتربیتی معادل نظام بردگان

به تعبیر «آدلر» یکی از چهره‌های جهانی، تعلیم‌وتربیت این نظام آموزش‌وپرورش نظام بردگان است. برده کسی است که تنها یک کار دارد و فقط هم یک توقع داشته باشد، هرچه که به او دستور می‌دهند انجام دهد هدف از این نوع آموزش، بقاء و حیات است.

انسان آزاد در اینکه کار می‌کند نیست که انسان است بلکه او می‌تواند به شیوه دیگری زندگی کند؛ هم از ساعات زندگی خود و دیگری از فراغت خود می‌تواند به‌درستی استفاده کند.

این دو مؤلفه انسان را از بردگی به آزادگی تبدیل می‌کند. اگر انسان برده باشد مدرن یا غیر مدرن بودن آن تفاوت چندانی با یکدیگر ندارد. صرف زندگی کردن مهم نیست، چگونه زندگی کردن مهم است. آموزش‌وپرورش کشور ما ایران برده‌پرور استچون هدفش فقط آموزش برای کسب شغل و مهارت است. کسی که کار می‌کند تا ادامه زندگی دهد برده است، فرقی هم ندارد که این بردگی در کجا رخ می‌دهد.

هر برده‌ای برای خدمت‌رسانی نیاز به آموزش دیدن دارد تا بتواند بهتر خدمت کند.

عمومی بودن آموزش یعنی آموزش‌هایی به افراد داده شود که در همه ابعاد زندگی و در طول زندگی بدان نیاز دارد نه‌فقط آموزشی که برای به دست آوردن یک شغل نیاز دارد.

آموزش ضمن خدمت هم برای به‌روز شدن اطلاعات و بالاتر رفتن سطح آگاهی افراد می‌شود. همان‌طور که ما برای کاری نیاز به آموزش ضمن خدمت داریم، به آموزش برای زندگی و زیست بهتر نیز نیاز داریم. پس ما در زندگی هم به آموزش دیگری برای زندگی بهتر نیاز داریم.

ما دگرگونی‌هایی داریم که هم در عالم درون و هم در عالم بیرون رخ می‌دهد. روانشناسی رشد می‌گوید زندگی مراحلی و هر مرحله ویژگی‌های خاص خود را دارد که اسامی گوناگونی دارد. آموزش دادن تمام مهارت‌های لازم زندگی در یک مقطع امکان‌پذیر نیست و هر دوره‌های شرایط خاصی برای آموزش دیدن دارد.

بنابراین نمی‌توان یک دوره از زندگی را به‌عنوان دوره آموزشی کامل در نظر گرفت که فرد پس از طی آن وارد زندگی شود. ما زمانی که مراحل متفاوت زندگی را پشت سرمی گذاریم از سه جهت متحول می‌شویم یکی از جهت میزان دانایی، دیگری میزان توانایی و به میزان نیازهایمان متفاوت می‌شویم.

ما برای اینکه نیازهای هر دوره را برطرف کنیم نیاز به آموزش‌های متفاوت و جدید داریم و وقتی موفق می‌شویم که در همان دوره این آموزش‌ها صورت بگیرد. زیرا اگر آموزش از آن دوره بگذرد توان و قدرت انجام آن را نخواهیم داشت. پس در حین هر دوره آموزش خاص آن دوره باید وجود داشته باشد تا به‌خوبی درک و فهم شود.

اگر فردی در مقطعی از زندگی موفق زندگی نکند نمی‌تواند در مقاطع دیگر موفق باشد. چون هر مقطع مانند پله نردبانی است که اگر مشکلی داشته باشد فرد به‌سلامت به پله‌های بالایی نمی‌رسد. پس بنابراین ما نیاز داریم به‌غیراز آموزش در مدارس آموزش‌های دیگری داشته باشیم.

تفاوت درس‌خواندگی و فرهیختگی

آنچه در مؤسسات آموزشی صورت می‌گیرد، درس‌خواندگی است و آنچه در طول زندگی می‌آموزیم فرهیختگی است.

ما باید بین درس‌خواندگی و فرهیختگی تفاوت قائل شویم. ولی ازنظر من کمال یعنی درس‌خواندگی در کنار فرهیختگی. من گمان می‌کنم هدف از آموزش عمومی باید فرهیختگی باشد. این دو عنوان باهم تفاوت‌هایی دارند.

درس‌خواندگی در هر جامعه پیشرفته‌ای باید اجباری و رایگان باشد. یعنی همه فرزندان جامعه مجبور باشند که درس بخوانند و طبیعتاً باید رایگان باشد تا افراد کم برخوردار و فقیر از این ضرورت و امر لازم محروم نشوند.

وجود فقر مادی فقر فرهنگی به دنبال دارد. اما فرهیختگی نمی‌تواند اجباری باشد و نیاز به داوطلب بودن فرد دارد. تفاوت دیگر این دو در محدود بودن آن‌ها است.

دوره تحصیل و درس‌خواندگی پایان دارد. یعنی فرد درس می‌خواند و مدرکی می‌گیرد و تمام می‌شود؛ اما فرهیختگی پایان ندارد و انسان در همه زمینه‌ها و در همه عمر خود می‌تواند فرهیختگی خود را افزایش دهد و رشد فرهیختگی انتها ندارد.

تفاوت دیگر این است که در درس‌خواندگی و تحصیل تفاوت سطح وجود دارد. یعنی یک استاد و یک دانش‌آموز وجود دارد و ضرورت هم دارد. یعنی برعکس چیزی که در برخی مدارس جدید مد شده است این است که معلم در مقام استادی باید به دانش‌آموز مطلبی بیاموزد نه اینکه با او گفتگو کند.

البته این به معنای متکلم‌وحده بودن یا سرکوب دانش‌آموز نیست ولی درواقع این دو، سطح مختلفی دارند. استاد باید مطلب موردنظر خود را به دانش‌آموز ارائه دهد و به او بیاموزد. این به معنای تفاوت سطح است. ما در فرهیختگی این را نداریم و مواضع برابر و هم‌سطح است».

«دارالاِکرام حضرت ابوالفضل‌العباس(ع)» مؤسسه‌ای خیریه، غیرانتفاعی، غیرسیاسی، فراملی و فرامذهبی است که در سال ۱۳۸۰ در تهران با هدف حمایت همه‌جانبه مالی، آموزشی، اجتماعی، بهداشتی، درمانی و معیشتی از دانش‌آموزان تحت پوشش، برای جلوگیری از ترک تحصیل آن‌ها ایجاد شده و دارای ۲۱ شعبه در استان‌های مختلف با مجوز وزارت کشور است.

تنظیم: زهراسادات مصطفوی



دیدگاه ها :



 
 

آخرین اخبار