«حبیب محبیان»، خواننده صاحبنام ایرانی، که در دهه ۱۳۶۰ و در پی ممنوعیت فعالیت خوانندههای پیش از انقلاب به آمریکا مهاجرت کرده بود، در سال ۱۳۸۸ با وعده و وعیدهای «اسفندیار رحیممشایی»، رییس دفتر رییسجمهور وقت، به ایران بازگشت. او از نزدیکان «محمود احمدینژاد» وعده دریافت مجوز برای انتشار آلبوم و برگزاری کنسرت در ایران را گرفته بود؛ وعدههایی که هیچگاه عملی نشد.
«حبیب محبیان»، خواننده صاحبنام ایرانی، که در دهه ۱۳۶۰ و در پی ممنوعیت فعالیت خوانندههای پیش از انقلاب به آمریکا مهاجرت کرده بود، در سال ۱۳۸۸ با وعده و وعیدهای «اسفندیار رحیممشایی»، رییس دفتر رییسجمهور وقت، به ایران بازگشت. او از نزدیکان «محمود احمدینژاد» وعده دریافت مجوز برای انتشار آلبوم و برگزاری کنسرت در ایران را گرفته بود؛ وعدههایی که هیچگاه عملی نشد.
به گزارش راوی امروز، حبیب در خرداد سال ۱۳۹۵ بر اثر حمله قلبی درگذشت. او که پس از حضور در ایران روستای نیاسته را برای زندگی انتخاب کرده بود، در همان جا به خاک سپرده شد. این گزارش را یک شهروندخبرنگار برای «ایرانوایر» فرستاده است. او سری به روستای نیاسته زده و با اهالی این روستا درباره این خواننده سرشناس ایرانی گفتوگو کرده است.
چهارپایه کوتاه و چوبی جلوی مغازه را با دست نشان میدهد و با لهجه شیرین مازندرانی میگوید: «هر روز صبح میآمد روی همین چهارپایه مینشست و با من حرف میزد .گاهی هم که بقیه جمع میشدند و خیلی بهش اصرار میکردیم، برایمان میخواند. مثلا یک بار همینجا “مادر” را برایمان خواند.» اینها بخشی از صحبتهای «آقا نعمت» از اهالی نیاسته رامسر درباره حبیب محبیان است.
حبیب محبیان معروف به «حبیب»، خواننده، نوازنده و آهنگساز صاحبسبک ایرانی بود که در دهه ۶۰ و به خاطر ممنوعیت فعالیت خوانندههای پیش از انقلاب، همراه بسیاری از خوانندگان دیگر از ایران مهاجرت کرد، اما پس از انتخابات دوره دهم با حمایت نزدیکان رییسجمهور وقت ایران و با وعده اعطای مجوز برگزاری کنسرت به ایران بازگشت.
او البته در نهایت هیچ مجوزی دریافت نکرد و حتی هنگام ضبط یک کلیپ در رامسر توسط نیروی انتظامی بازداشت شد. حبیب روستای نیاسته در نزدیکی شهر رامسر را برای زندگی انتخاب کرد؛ روستایی که گفته میشود زادگاه او بوده است. او در نهایت ۲۱خرداد۱۳۹۵ در همان روستا از دنیا رفت و همانجا به خاک سپرده شد. حالا اهالی روستای نیاسته میگویند از وقتی حبیب را اینجا به خاک سپردهاند، بازدید از روستای ما بیشتر شده است.
آقا نعمت میگوید: «مرد خوبی بود. ما توی بچگی با هم هممحلهای بودیم. وقتی هم که برگشت توی نگاه اول من را شناخت.» وقتی از آقا نعمت راجع به روحیات و اخلاق حبیب میپرسم، میگوید: «کمتر میخندید و همیشه انگار ذهنش درگیر یک موضوعی بود که ازش حرف نمیزد. از بین همه آهنگهایش هم خودش عاشق “خرچنگهای مردابی” و “مادر” بود. وضع مالی خوبی هم نداشت، اما پولکی نبود و دغدغه پول در آوردن نداشت. خونه هم نداشت و چند تا کوچه پایینتر مستاجر بود و بعد از مرگش هم همسرش رفت رامسر و شهرنشین شد.»
او در پایان صحبتهایش میگوید: «در کل مرد خوب و آرامی بود و مردم روستا هم دوستش داشتند. روستای ما همیشه روستای آرامی بوده است، اما بعد از آمدن حبیب همه یک شور و نشاطی پیدا کرده بودند. هر وقت از خانه بیرون میآمد، همه کنارش جمع میشدند. حال و احوال میکردند.» یک آه عمیق میکشد و با افسوس میگوید: «پسرم میگوید حبیب دق کرد. راست هم میگوید، سنش سن مردن نبود که.»
آستان مقدس «آقا سید محمد نیاسته» و گلزار «شهید سید علی نیاستی» دو قبرستان روستای نیاستهاند که روبهروی هم قرار دارند. نگهبان قبرستان میگوید: «تا قبل از دفن حبیب در آستان مقدس آقا سید محمد نیاسته، قبرستان خیلی سوت و کور بود و فقط پنجشنبهها و جمعهها اهالی روستا برای سر زدن به اهل قبور میآمدند. اما بعد از فوت حبیب، مخصوصا در بهار و تابستان هر روز از شهرهای مختلف برای تماشای زادگاه حبیب و محل دفن او، حتما سری به روستای نیاسته و این زیارتگاه میزنند. یعنی اغلب افرادی که برای مسافرت از شهرهای دیگر به رامسر میآیند، به روستای ما هم سر میزنند تا به مزار حبیب بیایند.»
آقای نگهبان هم با حبیب برخورد داشته است: «خیلی خاکی و صمیمی بود و هر روز یک مسافت طولانی را در نیاسته پیادهروی میکرد و گاهی هم سری به قبرستان میزد و با من همکلام میشد و یک بار هم ازش پرسیدم برای چی بلند شدی آمدی ایران؟ حبیب گفت من توی این روستا بچگیام را پیدا میکنم و از طرفی آدم باید محل تولد و مرگش یکی باشد و بعد خندید.» «آقا مرتضی» مکثی میکند و بعد این طور ادامه میدهد: «خدا رو شکر همان جوری که میخواست همه چیز پیش رفت. مردم روستا هم برای مراسم خاکسپاریاش سنگ تمام گذاشتند و همه با هم بالای سر مزارش خرچنگهای مردابی را خواندیم و گریه کردیم.»
مزار حبیب با دیگر قبرها در قبرستان متفاوت است و توسط دهیاری روستا، مقبره را با حصار پوشاندهاند و اطرافش را چراغانی کردهاند و روی قبر را با گلدانهای کوچک قرمز پوشاندهاند و کوچکی قبرستان و این تفاوتها باعث میشود که تمام کسانی که برای بازدید از مقبره حبیب به این روستا میروند، به راحتی مزار او را پیدا کنند.
«آقا اسماعیل»، از اهالی نیاسته، در کار خرید و فروش و اجاره ملک است. او حرفهای دیگر اهالی را تایید میکند و میگوید: «از وقتی حبیب به زادگاهش برگشت، کمکم ویلاسازی و اجاره ویلا به مسافر و حضور مسافر در نیاسته هم رونق گرفت. چون روستا با اسم حبیب شناخته شد. الآن با توجه به گرانی زمین و ویلا در شمال کشور، نیاسته هم از این قافله عقب نمانده و برای مردم روستا هم شغل ایجاد شده. زمینها راساختهاند و روستا را در اینترنت با نام حبیب معرفی کردهاند. به مسافران خانه اجاره میدهند و از آنها با نان محلی و غذاهای روستایی پذیرایی میکنند.»
اسماعیل به حضور هوادارن حبیب در روستا هم اشاره میکند: «سالگرد حبیب که میشود، کلی از هوادارانش به روستا میآیند خانه اجاره میکنند، یکی دو روزی میمانند و میروند. غیر از سالگرد هم خیلیها روستا را شناختهاند و رفتوآمد میکنند. نیاسته خوش آبوهوا و بکر است و ظرفیت گرفتن توریست و ایجاد شغل را داشت، اما تا قبل از آمدن حبیب ناشناخته بود.»
با جستجوی نام روستای نیاسته در موتور جستجوگر «گوگل» آگهی اجاره اقامتگاههایی را میبینیم که در همگی آنها نام حبیب ذکر شده است. در یکی از آگهیها نوشته شده است: «اجاره باغویلا در روستای نیاسته، نزدیک آرامگاه حبیب.» در آگهی دیگری نوشته شده است: «اجاره خانه در منطقه نیاسته، این خانه روستایی در منطقهای روستایی و در نزدیکی آرامگاه حبیب محبیان واقع شده که باعث شده است تعداد زیادی از علاقهمندان این خواننده محبوب به این روستا سفر کند.»
اسماعیل سری تکان میدهد و میگوید: «بعضیها مرگشان هم برای دیگران مایه برکت است.»
شهین شیرزادی، رامسر
دیدگاه ها :