رسول حق شناس روحانی نویسنده و کارگردان تئاتر، در نقدی اختصاصی به نحوه حمایت از آثار انقلابی توسط مدعیان احیای ارزش های اسلام و انقلاب در شهرستان های ورامین، قرچک و پیشوا پرداخت و اعتراض کرد.
به گزارش راوی امروز، این هنرمند نامی دشت ورامین و استان تهران که در مبحث تئاتر درمانی نیز در کشور صاحب نظر است، در نقدش نوشته است:
در تقویم هر کشوری رخدادهایی وجود دارد که می تواند نقطه عطف بسیاری از پیشرفتها و توسعه های زیربنایی آن کشور باشد؛ مانند جشن روز استقلال در آمریکا یا روز نکبت درفلسطین یا روز صلح در سالروز حمله اتمی در ژاپن.
کشور ما هم تقویم رنگارنگی از رخدادهای بیشمار در دست دارد که کمتر کشوری این گونه است. جالب تر آنکه درکشور ما شهرها هم از باب تقویم دارای شخصیت منحصربه فردی هستند. مانند روز قالیشوران مشهد اردهال و یا گلاب گیری کاشان.
اما در ایران، منقطه ای وجود دارد که با یک رویداد، چهار شهرستان را مستقیم و کشور را به شکل غیرمستقیم تحت تأثیر قرار داده؛ دیار 15 خرداد شامل قرچک، ورامین، پیشوا و پاکدشت.
با این اتفاق عظیم می توان نادیده و ناشنیده نتیجه گرفت چه امتیاز بزرگی برای کارهای فرهنگی و سیاسی و اجتماعی در اختیار نهادهای دولتی و غیر دولتی است.
اما دریغ که اینجا ایران است؛ کشور سوزاندن فرصتها و نخبه ها.
قصه این نقد از آنجا شروع می شود که بنده به عنوان یک فعال اجتماعی سیاسی در کشور و باتوجه به تخصصم در حوزه هنر و نمایش، یک تئاتر با موضوع 15 خرداد تولید کردم برای اجرا در دیار 15 خرداد.
شاید باورکردنی نباشد اما به جای آنکه رؤسای ادارات مربوطه مثل ارشاد و هماهنگی تبلیغات اسلامی و ستادهای 15 خرداد و ارتحال امام خمینی(ره) و… دنبال بنده باشند و به تیمم سفارش کار بدهند تا سیاستهایشان در کف جامعه تزریق شود، بنده و تیمم در به در ادارات و نهادهای تنبل سرگردان بودیم که آقا ما چنین اثری را تولید کردیم، به ما تاریخ و مکان اجرا را بفرمایید و مبلغی ناچیز جهت حمایت، عنایت فرمایید تا در راستای سیاستهای نظام کار کنیم.
اما دریغ از یکقدم مثبت! تنها مسئول شهرستانی که کمک کرد، ریاست اداره ارشاد قرچک بود که به زعم سیاسیون، اهل اعتدال و اصلاحاتیون است.
و جالب آنکه رئیسان اصولگرا و انقلابی ادارات دیگر شهرستان های جامعه هدف یا به روی مبارک نیاوردند یا آنقدر در شهرستان خود بی ارزش و سطحی هستند که هیچ نهادی با آنها همکاری نکرد و حمایت نشدند!
نکته جالب تری نیز هست و آنکه رئیس یکی از ادارات از یک گروه از یک شهرستان دیگر پذیرایی کرد، آن هم به اجبار یک جشنواره ولی به گروهی از خود دیار 15 خرداد هیچ رویی نشان نداد!
و اما حرف حساب!
بنده که به عنوان تولیدکننده اثر، کارم را می کنم(ضمه روی کاف) و جانم را می کنم(فتحه روی کاف) اما چقدر یک مجموعه مدیریتی می تواند بی کفایت یابی هویت یا بی پشتوانه باشدکه نتوانداز ایدئولوژی خودش هم حمایت کند و عملا سرباز لیبرالیسم غرب شود؟
حالا اگر بنده به نفع بهائیون تئاتر کار کنم، همین حضرات یقه جر می دهند که واانقلابا، وااسلاما …. اما به وقت کار برای تفکر خودشان، کاملا وا می دهند!
هرچند از رفقای تئاتری هم که روحیه و انرژی می دهند ولی در لحظه انتفاع مالی قولشان را با صدای سکه ها فراموش می کنند هم بایدگله کرد اما گله نمی کنم چون این جماعت رانده شده هم محتاج لقمه نانی و تکه کاغذی هستندکه احتمالا ازمن مستحق تر بودند و نوش جانشان.
اما آن مسئولی که حقوق می گیرد، وظیفه دارد جان بکند نه اینکه جان بگیرد…
دیدگاه ها :