«فرزانه عظیمی» خبرنگار نابینای حوزه حقوقی و معلولان که وکیل پایه یک دادگستری نیز هست، در نقدی برای پایگاه اطلاعرسانی «راوی امروز» به مناسبت ۱۴ مردادماه «روز حقوق بشر اسلامی و کرامتِ انسانی» به بررسی موضوع حفظِ کرامتِ انسانیِ معلولان پرداخته است.
«فرزانه عظیمی» خبرنگار نابینای حوزه حقوقی و معلولان که وکیل پایه یک دادگستری نیز هست، در نقدی برای پایگاه اطلاعرسانی «راوی امروز» به مناسبت ۱۴ مردادماه «روز حقوق بشر اسلامی و کرامتِ انسانی» به بررسی موضوع حفظِ کرامتِ انسانیِ معلولان پرداخته است.
به گزارش راوی امروز، عظیمی در نقد خود نوشته است:
«همه انسانها به صِرف انسان بودن، دارای عزت نفس هستند و باید ارزش وجودی و کرامتشان حفظ شود؛ کرامت انسان، موضوعیست که نه تنها در مباحث جامعهشناسی و روانشناسی، بلکه در مباحث دینی نیز بدان پرداخته شده است.
خداوند در آیه ۷۰ سوره اَسراء میفرماید:
به راستی فرزندان آدم را گرامی داشتیم، و آنان را در خشکی و دریا [بر مرکبهایی که در اختیارشان گذاشتیم] سوار کردیم، و به آنان از نعمتهای پاکیزه روزی بخشیدیم، و آنان را بر بسیاری از آفریدههای خود برتری کامل دادیم.
همانطور که ملاحظه میشود، این آیه از لحاظ مصداق، اطلاق داشته و شامل تمام انسانها، ولو با ویژگیهای ظاهری متفاوت میشود.
مقوله معلولیت نیز، نوعی تفاوت میان انسانهاست؛ همانطور که سفیدی و سیاهی، قدِ کوتاه و بلند و… نوعی تفاوت است، معلولیت نیز همینگونه است. اما متأسفانه این امر، اغلب از سوی افراد جامعه درک نشده و موجب میشود که مردم در برخورد با معلولان، بهجای مد نظر قرار دادنِ ذاتِ وجودی و انسانیِ این افراد، به معلولیت آنان توجه کرده و آنها را افرادی ناتوان انگاشته و برخوردهای ترحّمآمیزِ اِغراقگونه با آنان داشته باشند.
این ترحّمهای نابجا، علاوه بر اینکه سبب میشود افراد دارای معلولیت، از حضور در اجتماع پرهیز کرده و در بسیاری از موارد، خانهنشینی را برگزینند، باعث میشود که حقوقِ انسانی آنان، نظیرِ برخورداری از شغلِ مناسب، ازدواج، برخورداری از امکاناتِ جامعه و… نیز تحتالشعاعِ معلولیتشان قرار گیرد.
باید توجه داشت که معلولیت، چنانچه در میان عمومِ جامعه تصور میشود، به معنای ناتوانی نیست؛ همانطور که هر فردِ فاقدِ معلولیت، توانمندیهایی دارد و انجامِ برخی امور نیز از عهدهاش خارج است، افراد دارای معلولیت نیز به فراخورِ شرایطِ جسمیشان، در بسیاری امور توانایی داشته و از پسِ انجام برخی کارها بر نمیآیند.
اما مسئله اینجاست که این مهم به عهده جامعه است که با فراهم نمودنِ بسترِ مناسب، امکانِ حضور و فعالیتِ آنها را در جامعه فراهم کند؛ جامعه باید به جای پرداختن به ناتوانی و نگاهِ تحقیرآمیز به معلولان، با تغییرِ نگرش، آنها را همچون سایر افراد، لایقِ احترام و دارای کرامتِ انسانی بداند.
این تغییرِ نگرش، در کلام، لحن و رفتار، نمود عینی پیدا میکند؛ به عنوانِ مثال، عدمِ پرسوجوی زیاد در خصوصِ معلولیتِ فرد، عدمِ بهکار بردنِ لحنِ کودکانه هنگامِ خطاب قرار دادنِ فردِ دارای معلولیت، استفاده از واژه «فردی که از ویلچر استفاده میکند» به جای واژه «ویلچری»، پرهیز از اغراقهایی که موجبِ معصوم دانستنِ معلولان میشود همچون استعمال واژه «روشندل» به جای «نابینا» و مثالهایی از این دست، بهعنوانِ تغییر نگرشهای کلامی، لحنی و رفتاری بهشمار میآید.
با رقم خوردنِ این شرایط که در غالبِ «مناسبسازی فرهنگی» رخ میدهد، علاوه بر بروزِ توانمندیها و حفظ کرامت و عزت نفسِ معلولان، شرایطِ پیشرفتِ بیشترِ جامعه نیز فراهم میشود؛ چراکه معلولان نیز بخشِ جداناپذیرِ جامعه هستند و بکارگیری ظرفیتِ آنها، موجبِ رشدِ اقتصادی و به تبعِ آن، رشدِ اجتماعی میشود.
در تحققِ این مسیر نیز نباید از تأثیرِ بسزای رسانههای جمعی غافل شد؛ نمایشِ شکلِ صحیحِ معلولیت در صداوسیما، تهیه و پخش برنامههایی که از خود معلولان در ساخت و انتشارشان استفاده شود، پرداختن به مقوله معلولیت در روزنامهها، نشریات، خبرگزاریها و سایتها، فضای مجازی و… عواملی هستند که در این مسیر، نقشِ بسیار مهمی در امر «مناسبسازی فرهنگی» دارند».
دیدگاه ها :