شرایط فوتبال ایران بعد از انقلاب متفاوت شد و افراد بیشتری برای خودنمایی و رسیدن به شهرت به عرصه تیمداری قدم گذاشتند، اما آنها هم همان راهی را رفتند که پیشینیان رفته بودند.
شرایط فوتبال ایران بعد از انقلاب متفاوت شد و افراد بیشتری برای خودنمایی و رسیدن به شهرت به عرصه تیمداری قدم گذاشتند، اما آنها هم همان راهی را رفتند که پیشینیان رفته بودند.
به گزارش راوی امروز، چند سال بعد از اینکه تیم ملی فوتبال ایران نخستین بازی رسمی اش را انجام داد و هیجان این رشته را بین مردم آورد (۱۳۲۰ برابر افغانستان) سروکله اولین فرد متمول در فوتبال پیدا شد تا بازیکنان را هوایی کند و با پرداخت پولهای کلان و هدیههای پر زرق و برق خودی نشان دهد.
این اتفاق در دهه ۳۰ رخ داد و طی آن فردی به نام «میرزا معتمد» تیم فوتبال شعاع را تشکیل داد و با جذب بازیکنان مطرح آن دوره تلاش کرد نامی برای خود دست و پا کند. او برای این که بتواند بازیکنان سرشناس و مهم آن روزگار را به خدمت بگیرد هدایای مثل موتور یا اتومبیل به آنها هدیه داد.
با این حال عمر این تیم خیلی زیاد نبود و با ظهور تیمهایی مثل دارایی، پرسپولیس و … میرزا معتمد از تیمداری منصرف شد و شعاع به اولین تیمی تبدیل شد که با رها شدن توسط مالکش از بین رفت و اواخر دهه ۴۰ به طور کامل منحل شد و دیگری اثری از آن در فوتبال ایران باقی نماند.
چند سال بعد و در حالی که دهه ۵۰ از نیمه عبور کرده بود عطاءالله مهاجرانی به همراه برادرش تیم ابومسلم را در خراسان تشکیل دادند و آنها هم سعی کردند با جذب بهترین بازیکنان استان و حتی کشور این تیم را به عنوان قهرمانی برسانند و خودشان هم به شهرت و مقبولیت اجتماعی برسند.
تیم فوتبال ابومسلم در جام تخت جمشید
البته تفاوت مهاجرانیها با میرزا معتمد این بود که با وجود کناره گیری خودشان از حمایت از ابومسلم، تیم را منحل نکردند و آن را به تربیت بدنی خراسان و بعدها هیات فوتبال واگذار کردند، اما در نهایت ابومسلم هم چارهای جز نابودی نداشت و در دهه ۸۰ به طور کامل منحل شد و اثری از آن باقی نماند.
شرایط فوتبال ایران بعد از انقلاب متفاوت شد و افراد بیشتری برای خودنمایی و رسیدن به شهرت به عرصه تیمداری قدم گذاشتند، اما آنها هم همان راهی را رفتند که پیشینیان رفته بودند.
دهه ۶۰ که فوتبال ایران بیشتر در «باشگاههای تهران» خلاصه شده بود و همه جذابیتش هم برای رقابت تیمهای استقلال و پرسپولیس و افزودن تعداد قهرمانیهای این دو تیم بود، ورود یک تیم جدید شرایط را متفاوت کرد، اما نتوانست از اقتدار سرخابیها بکاهد.
تیم فوتبال پورا در مسابقات باشگاههای تهران
تیم پورا که متعلق به مالک شرکت پوست و روده بود با خرید چند بازیکنان مطرح آن دوره وارد فوتبال باشگاهی تهران شد و چند سالی در این رده حضور داشت، اما خیلی زود منحل شد. حاج محمد صوفیانی با خریدن امتیاز تیم کیان و جذب بازیکنانی مثل فنونی زاده، قلیچ، رحیم یوسفی، محمدرضا شکورزاده و … گام در رقابتهای باشگاههای تهران گذاشت، اما تب تند او هم زود فروکش کرد.
چند سال بعد برادران مداح وارد فوتبال شدند و تیمی با نام بهمن را وارد عرصه فوتبال باشگاهی کردند که البته این تیم هم به سرنوشت قبلیها گرفتار شد.
بهمن در سال ۱۳۷۲ حیات خود را با خرید امتیاز باشگاه بانک سپه در فوتبال ایران آغاز کرد و پس از دو سال نیز به کرج منتقل شد تا با عنوان بهمن کرج در لیگ آزادگان حضور یابد. آنها در این مدت توانستند به یک قهرمانی و دو نایب قهرمانی جام حذفی و دو نایب قهرمانی لیگ آزادگان دست پیدا کنند.
مالک بهمن هم برای اسم و رسم دار شدن در فوتبال و البته تبلیغ برند اتومبیلی که در اختیار برخی بازیکنان هم گرفت خیلی از چهرههای سرشناس فوتبال آن دوره را در تیمش جمع کرد و یک رقیب جدی برای استقلال و پرسپولیس به شمار میرفت با این حال ریخت و پاشهای او هم در سال ۱۳۷۹ تمام شد و با اعلام انحلال تیم بهمن امتیاز آن را به تیم پیکان واگذار کرد.
تیم فوتبال بهمن با حضور جمعی از ستارههای فوتبال ایران
دهه هشتاد را باید یکی از شلوغترین دهههای حضور افراد متمول و عشق شهرت در فوتبال ایران نامید. دههای که تیمهایی مثل استقلال اهواز با مدیریت و مالکیت برادران شفیعی زاده و استیل آذین با حسین هدایتی چند صباحی تاختند، اما مالکان آن به سرنوشت قبلیها دچار شدند و دیگر اثری از این تیمها باقی نماند.
شفیعی زاده هر چند که استقلال اهواز را داشت، اما نیم نگاهی هم به استقلال تهران داشت و برای رسیدن به شهرت بیشتر کمکهای مالی زیادی را هم به باشگاه تهرانی انجام داد. او حتی در مقطعی احمدرضا عابدزاده را هم به اهواز برد تا بتواند از کنار او تیمش را به سطح اول فوتبال ایران برساند، اما هیچ وقت به خواسته اش نرسید و استقلال اهواز چند وقت بعد منحل شد و تغییر نام داد.
اما ماجرای حسین هدایتی و تیم فوتبال استیل آذین عجیبتر از همه اینها بود. مالکی که با تشکیل این تیم تعداد زیادی از بازیکنان شاخص و ملی پوش فوتبال ایران را جذب کرد و یک سال جنجالی را در فوتبال ایران رقم زد، اما خیلی زود تب تندش فروکش کرد و در نهایت هم به دلیل پروندههای اقتصادی سر از زندان در آورد و دیگر اثری هم از استیل آذین در فوتبال ایران نماند.
هدایتی هر چند که استیل آذین را تشکیل داد، اما هدف اصلی اش پرسپولیس بود و چندین سال به این تیم کمک مالی کرد و حتی نشانهای افتخار را هم از مسئولان این باشگاه دریافت کرد، اما در نهایت تیم تحت مالکیت او منحل شد و خودش هم به دلیل پروندههای اقتصادی به زندان رفت.
تیم فوتبال استیل آذین با حضور ستارههای فوتبال ایران
در کنار این دو تیم داماش گیلان هم اواسط دهه ۹۰ به یکی از تیمهایی تبدیل شد که مالک خصوصی و متمول داشت. امیر منصور آریا (مه آفرید خسروی) هم تلاش کرد تا از طریق فوتبال به شهرت برسد، اما مشکلات داماش آنقدر زیاد شد و افراد اطراف او مشکل دار شدند که در نهایت این تیم هم چارهای جز انحلال و تغییر نام پیدا نکرد. او جزو افرادی بود که گفته میشد چند هزار میلیارد اختلاس کرده است.
دهه ۹۰ یک چالش بزرگ دیگر را هم برای فوتبال ایران به همراه داشت. محمدرضا زنوزی مرد متمول تبریزی امتیاز تیم تراکتور را از سپاه خرید و برای آنکه این تیم را به سطح اول فوتبال ایران برگرداند هزینههای زیادی کرد و به برخی بازیکنان ایرانی دلاری پول داد و بازیکنان و مربیان خارجی زیادی را هم به خدمت گرفت، اما هیچگاه نتوانست مدیریت درستی در تیمش داشته باشد و پس از چند بار قهر و آشتی روز ۱۳ شهریور سال ۱۴۰۰ اعلام کرد تراکتور را نمیخواهد!
زنوزی در شرایطی تراکتور را رها کرد که به گفته آنچه به نقل از خودش منتشر شد ۳۸۸ میلیارد تومان بابت این تیم بدهی دارد که همین بدهی باعث بسته شدن پنجره نقل و انتقالات سرخپوشان تبریزی شده است.
تیم فوتبال تراکتور تبریز
در این سالها البته شرکتها و نهادهایی هم بودند که با پول دولت قصد تیمداری داشتند، اما هر کدام در مقطعی نامی در فوتبال بر سر زبانها انداختند، اما خیلی زود از چرخه خارج شدند. تیمهایی مثل دارایی، بانک سپه، عقاب، هما، بانک ملی، بانک تجارت، بنیادشهید، پاس تهران، راه آهن، نفت تهران و … با مدیریت منابع دولتی وارد فوتبال ایران شدند، اما هر کدام بنا بر دلایلی از این چرخه حذف شدند.
دیدگاه ها :