مرد جوان که با اطلاع از بیماری زن ثروتمند، او را فریب داده و با گرفتن وکالتنامهای قصد تصاحب اموال او را داشت، پیش از رسیدن به نیت شومش دستگیر شد.
با طرح این شکایت، تحقیقات به دستور بازپرس رضوانی آغاز شد. در نخستین گام کارآگاهان با بازبینی دوربین مداربسته بیمارستان روانی دریافتند چند روز قبل بهروز به همراه زنی با چادر و عینک وارد بیمارستان شده و بعد از آن به همراه دو زن دیگر از بیمارستان خارج شده است. با تحقیقات بیشتر مشخص شد که زن جوانی که به همراه بهروز بوده برای ملاقات وارد اتاق بلقیس شده و با دادن چادر و عینک به زن میانسال، او را از بیمارستان فراری داده است. با این سرنخ مأموران با دستور بازپرس به خانه بهروز رفتند اما اثری از او نبود. خانه این مرد چند روز تحت کنترل نامحسوس قرار گرفت و سرانجام با بازگشت او به خانه، مرد جوان دستگیر شد.
«بهروز» که آخرین فردی بود که با بلقیس دیده شده بود منکر ربودن زن میانسال بود و برای فرار از این اتهام سناریوی عجیبی را تعریف کرد: 5 سال پیش مرکز خیریهای در تهران و کرج راه انداختم و رئیس آنجا بودم. اما مشکلات مالی باعث شد که خیریه را تعطیل کنم. اما در این مدت علاوه بر کمک به افراد نیازمند، از حیوانات بیمار و خیابانی نیز نگهداری میکردم. وضع مالی خوبی دارم. علاوه بر بساز و بفروشی، در کار خرید و فروش خودرو نیز هستم. مدتی قبل با همسرم دچار اختلاف شدم و او اوایل تابستان، دختر 10 سالهام را پیش من گذاشت و خانه را ترک کرد.
از آنجایی که مادرم سن بالایی دارد و خودم هم بهخاطر کار مدام در شهرستان هستم، مجبور بودم برای دخترم پرستار بگیرم. برای این کار به سایت دیوار مراجعه کردم و آنجا با چند مورد تماس گرفتم که یکی از آنها بلقیس بود. شرایط بلقیس از همه بهتر بود، او زنی مؤقر و جاافتاده بود که میتوانست پرستار خوبی برای دخترم باشد. چون نیاز بود که از شنبه تا پنجشنبه بهصورت شبانه روزی پرستار دخترم باشد، او شرایط را پذیرفت و قرارداد کاری هم بین ما نوشته شد. مدتی از این ماجرا گذشت تا اینکه خانواده بلقیس به سراغم آمدند و با این ادعا که او بیماری دارد او را از خانهام بردند. اما بعد از چند روز بلقیس برگشت و چند روز بعد باز خانوادهاش او را پیدا کرده و با خود بردند.
مرد جوان ادامه داد: چند روزی از رفتن او گذشته بود که با من تماس گرفت و گفت او را در بیماستان روانی بستری کردهاند درحالی که هیچ مشکلی ندارد. در مدتی هم که در خانه من بود من رفتار خاصی از او ندیده بودم. او از من خواست کمکش کنم. دلم برایش میسوخت به همین دلیل با پریناز، یکی از کارمندان سابقم در مؤسسه خیریه تماس گرفتم و با یک داستان ساختگی و پرداخت 100 هزار تومان او را همراه خودم به بیمارستان بردم. طبق نقشه پریناز با چادر و عینک درساعت ملاقات به اتاق بلقیس رفت و چادر و عینکش را به او داد و درحالی که بلقیس تغییر چهره داده بود سه نفری از بیمارستان خارج شدیم. بعد از آن به شمال رفتیم و پس از مدتی به تهران آمدیم. من به خواست بلقیس این کار را انجام دادهام.
با اظهارات مرد جوان، بازپرس شعبه هشتم دادسرای امور جنایی تهران دستور بازداشت پریناز و ادامه تحقیقات را صادر کرد. اما در ادامه بررسیها مشخص شد بهروز با سوءاستفاده از بیماری زن ثروتمند از او وکالتنامهای گرفته و اموال میلیاردی بلقیس را به نام خودش کرده است. همچنین مشخص شد قرارداد شرکتی که بلقیس بهعنوان دفتر کار اجاره کرده بود را فسخ کرده و پول اجاره را نیز برداشته و ماشین گرانقیمت زن میانسال را به یکی از شهرهای اطراف تهران برده و قصد فروش آن را دارد. با برملا شدن راز کلاهبرداریهای بهروز و دستگیری پریناز، تحقیقات برای روشن شدن زوایای پنهان این پرونده ادامه دارد.
دیدگاه ها :