خانه » سیاسی و بین المللی » پرونده جنجالی «دکتر» نجفی و یادآوری یک حقیقت تلخ درباره نظام مدیریتی کشور +عکس
  • دوشنبه ۳ دی ۱۴۰۳ - 2024 23 December

سیاسی و بین المللی // 17 ژوئن 2019  ,  10:44  // کد خبر : 36559
پرونده جنجالی «دکتر» نجفی و یادآوری یک حقیقت تلخ درباره نظام مدیریتی کشور +عکس

اگر مجال بررسی و موشکافی باشد، شاید که این پرونده مصداق «گر حکم شود که مست گیرند…» باشد و خدا می‌داند که چه تعداد از «مدیران» کشور، بدون داشتن حداقل معیارهای مدیریت عالی، بر مناصب مهم تکیه زده‌اند.

به گزارش راوی امروز، در هفته‌های اخیر، ماجرای حیرت‌آور و شوکه‌کننده قتل مرحومه «میترا استاد» توسط یکی از شناخته شده‌ترین فعالان سیاسی جبهه اصلاحات، کسی که سال‌های مسوولیت‌های ارشد از قبیل وزارت و شهرداری پایتخت را بر عهده داشته، به داستان اول رسانه‌ها و افکار عمومی ایران تبدیل شد.

محمدعلی نجفی، معروف به «دکتر» نجفی، چهره‌ای که تا همین یکی دو سال پیش، بسیاری از طرفداران جریان اصلاحات او را «جنتلمن» اصلاحات می‌دانستند از «کرامات» و «فضائل» او داستان‌ها می‌گفتند، به ناگهان در پلیس آگاهی حاضر شد و اعتراف کرد که همسر دوم خود را با شلیک ۵ گلوله در برج معروفی در سعادت‌آباد تهران کشته است، آن هم همسری که همین یک سال پیش بر سر انتشار عکس‌های عاشقانه و رمانتیک این دو (با اختلاف سن بیشتر از ۳۰ سال) جنجال رسانه‌ای راه انداخته بود. طبیعی بود که انتشار خبر ارتکاب قتلی به این سیاق، ضربه‌ای سهمگین به ذهنیت طرفداران جریان اصلاحات بود.

اما فارغ از همه زوایای این قتل و حواشی آن، یک مساله دیگر درباره محمدعلی نجفی، وزیر چندین ساله دولت‌های سازندگی و اصلاحات و نامزد بالقوه همیشگی جریان اصلاحات برای ریاست جمهوری، به صورت محدود مطرح شد و البته در کوران گمانه‌زنی‌های نه چندان عمیق درباره آشنایی متهم به قتل با مقتوله، چندان دیده نشد و آن بحث مدرک دانشگاهی جناب نجفی بود.

محمدعلی نجفی، از آن دسته از سیاستمداران جمهوری اسلامی است که از همان شروع به کار، به واسطه اینکه از دوره تحصیلات تکمیلی در آمریکا در ابتدای انقلاب به ایران بازگشت و مسؤولیت پذیرفت، به عنوان «دکتر» معروف شد. البته از این سنخ سیاستمداران در ایران کم نبوده و نیستند. از ابوالحسن بنی‌صدر که هوادارانش به او «دکتر بنی صدر» می‌گفتند و معلوم شد که هیچ‌گاه مدرک دکتری نداشت، تا سیدمحمد خاتمی که با مدرک لیسانس فلسفه دانشگاه اصفهان به عنوان «دکتر خاتمی» در وزارت ارشاد شناخته می‌شد و حتی تا سال ۷۶ و ورود به عرصه رقابت برای ریاست جمهوری، به همین نام شهره بود. یا حسن روحانی که مدرک دکتری خود را از دانشگاه کلدونیان گلاسکو در سال ۱۹۹۸ دریافت کرد (با حرف و حدیث بسیار درباره تز دکتری)، از همان سال ۵۸ و نامزدی برای مجلس اول، به نام «دکتر روحانی» شناخته می‌شد، در حالی که تا اواسط دهه هفتاد، مدرک ایشان لیسانس حقوق بود.

البته این وضعیت در بسیاری از مسؤولان (در جناح‌ها و گروه‌های سیاسی مختلف) برای یدک کشیدن عنوان «دکتر»، تاکنون منجر به حرف و حدیث‌های بسیار شده است. به نظر می‌رسد که اگر بنا بر موشکافی و بررسی دقیق باشد، پای اسب «دکتری» بسیاری از دولتمردان، نمایندگان مجلس و فعالان سیاسی به شدت می لنگد و بسیاری از آن‌ها به درد «کردانیسم» دچار هستند! از مدرک ارشد و دکتری مهدی هاشمی [۱] (پسر هاشمی)، تا مدرک خواهرش فاطمه از دانشگاهی بی نام و نشان در لهستان [۲]، تا مدرک مهندسی عمران سیدمهدی هاشمی، رئیس شورای مرکزی سازمان مرکزی نظام مهندسی [۳]، تا مدرک دکتری محمدرضا رحیمی، معاون اول رئیس جمهور سابق، تا دکتری غلامرضا تاجگردون، نماینده مجلس از مؤسسه‌ای گمنام در بلژیک [۴] و… این لیست را می‌توان تا ده‌ها و بلکه صدها شماره ادامه داد. اخیراً هم که بحث جعلی بودن مدرک و حتی دانشگاه محل تحصیل دکتری محمدباقر نوبخت، معاون رئیس جمهور و رئیس سازمان مدیریت و برنامه‌ریزی کشور، مطرح شده است. [۵]

محمدعلی نجفی، بر اساس رزومه‌ای که از او در سایت دانشگاه شریف وجود داشت، در سال ۱۳۵۳ لیسانس خود را در رشته ریاضی از دانشگاه صنعتی آریامهر (شریف کنونی) دریافت کرد. سپس برای ادامه تحصیل به امریکا و «انستیتوفناوری ماساچوستز» (ام آی تی) رفت. طبق همین رزومه، او از ۱۹۷۴ تا ۱۹۷۸، در حال گذراندن تحصیلات تکمیلی در آن دانشگاه معروف آمریکایی بوده است، اما در رزومه ذکر نشده که چه مدرکی، بعد از ۴ سال تحصیل در دانشگاهی بسیار گران قیمتی مثل ام‌آی تی اخذ کرده است. نجفی می‌گوید که به علت وقوع انقلاب در سال ۵۷، تحصیل را رها کرد و به ایران بازگشت.

رزومه نجفی در سایت دانشگاه شریف

تنها قرینه‌ای که دال بر گرفتن مدرک کارشناسی ارشد یا همان «مستر آو ساینس» توسط آقای نجفی است، کتابی ۹۰ صفحه‌ای است که انتشارات دانشگاه ام آی تی، در سال ۱۹۷۹ در زمینه جبر منتشر کرده و ظاهراً متن پایان‌نامه ارشد ایشان در رشته ریاضی است.

تنها اثر مکتوب محمدعلی نجفی که در ۱۹۷۹ در ۹۰ صفحه توسط دانشگاه ام آی تی منتشر شد

جالب این‌جاست که جز همین کتاب ۹۰ صفحه‌ای، که از آن «هم نسخه‌ای موجود نیست، هیچ مقاله یا هر نوع نوشتار علمی در زمینه ریاضی (یا غیر ریاضی!) از این سیاستمدار که بالاترین منصب اجرایی علمی، یعنی وزارت علوم را بر عهده داشته و سال‌ها به عنوان عضو هیأت علمی دانشگاه شریف تدریس کرده، در جستجوی اینترنتی یافت نمی‌شود!؟ (نه به زبان فارسی و نه انگلیسی).

محمدعلی نجفی در دوران جوانی و احتمالاً زمان تحصیل در آمریکا

با فرض پذیرش اینکه نجفی دارای مدرک کارشناسی ارشد ریاضی از ام آی تی بود، او در سال ۱۳۵۹، با همین مدرک به ریاست دانشگاه صنعتی اصفهان رسید. او سپس خیلی زود، در سال ۶۰ و در کابینه شهید دکتر باهنر به وزارت فرهنگ و آموزش عالی رسید که این وزارت در دولت موقت مرحوم آیت‌الله مهدوی کنی و بعد در دوره نخست‌وزیری میرحسین موسوی ادامه یافت.

او از اواخر دولت میرحسین موسوی، یعنی از مرداد ۶۷ وزیر «آموزش و پرورش» شد که در دولت‌های اول و دوم هاشمی رفسنجانی در همین سمت ابقاء گردید. در دوره مدیریت نجفی بر آموزش و پرورش بود که طرح تغییر نظام آموزشی کشور، بدون پختگی و عمق و انسجام و بدون لحاظ فاکتورهای مختلف، به صورت شتابناک اجرا شد و «نظام جدید» آموزشی اجرا شد که منتقدان بسیار زیادی تا همین امروز دارد و البته چند سالی است که دوباره سیستم آموزشی دوره نجفی تغییر کرده است. دقت داشته باشید که نجفی جز یک سالی که رئیس دانشگاه صنعتی اصفهان بود، بدون گذراندن هیچ دوره مدیریتی، به ناگهان تا مرحله وزارت بالا رفت و این «بالا پریدن» تا سال‌ها ادامه داشت و به حوزه‌های مختلف هم تسرّی پیدا کرد. باید بیافزاییم که او در سال ۶۳ تا ۶۷ معاونت آموزشی سازمان صدا و سیما نیز بوده است.

نجفی در کسوت وزیر اموزش و پرورش، در کنار هاشمی در جمع دانش‌آموزان المپیادی

لازم به ذکر است که نجفی در سال ۶۳، با همین مدرک کارشناسی ارشد، به عضویت هیأت علمی دانشگاه صنعتی شریف درآمد! [۶]

با روی کار آمدن دولت اصلاحات، مرد همیشه مسؤول جناح چپ، یعنی محمدعلی نجفی، بدون هیچ ارتباط وثیقی بین سابقه و تحصیلاتش با پست جدید، از آموزش و پرورش به سازمان استراتژیک «برنامه و بودجه» رفت و سکاندار قلب مدیریت اقتصادی کشور شد، بدون آنکه کوچک‌ترین تجربه و سابقه علمی در حوزه اقتصاد یا مدیریت مالی یا نظام بودجه‌ریزی و ارزیابی و تخصیص بودجه داشته باشد.

او تا سال ۷۹ بر این سمت حساس تکیه داشت. بعد از آنکه زمزمه‌هایی از نامزدی او برای ریاست جمهوری دوره هشتم (سال ۸۰) مطرح شد، و البته تلاش خاتمی برای تثبیت قیمت‌های و کنترل اقتصاد و سپردن امور برنامه و بودجه به اقتصاددانان نهادگرا، نجفی از این سازمان رفت و از ۷۹ تا ۸۴، هم مشاور رئیس جمهور و هم مشاور وزیر «صنعت و معدن» شد. گفتنی است در سال ۷۹، او دوباره به دانشگاه شریف برگشت و با درجه «استادیار» (با مدرک فوق لیسانس که خلاف همه قوانین آموزشی است) به تدریس مشغول شد!

با روی کار آمدن دولت روحانی در سال ۹۲، با وجود همه شعارهای و دعاوی بزرگ روحانی در رقابت‌های انتخاباتی درباره «شایسته سالاری» و «تحول نظام مدیریتی کشور»، دقیقاً بر اساس تقسیم قبیله‌ای و حزبی و باندی مناصب، یکی از سهمیه‌های لیدر اصلاحات، محمد خاتمی (که نجفی بسیار به او نزدیک است) کرسی معاونت رئیس جمهور و رئیس سازمان میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی بود که به نجفی سپرده شد. یعنی نجفی با کارشناسی ارشد ریاضی، بدون یک روز سابقه در حوزه میراث فرهنگی و گردشگری، رئیس این سازمان شد که البته به دلیل (یا به بهانه) ناتوانی جسمی تنها چند ماه بر این کرسی دوام آورد.

نجفی در دوره کوتاه تصدی مسؤولیت میراث فرهنگی

لازم به ذکر است که او از طرف روحانی به عنوان وزیر آموزش و پرورش به مجلس نهم معرفی شده بود، که عمدتاً به دلیل وضوح نقش او در فتنه ۸۸ و انتقادات نمایندگان اصولگرا به عملکرد قبلی او در این وزارتخانه، اکثریت مجلس به او رأی اعتماد نداده بود. او در بهمن ۹۲، بعد از کنار رفتن از ریاست میراث فرهنگی، با حکمی از سوی روحانی، به عنوان مشاور اقتصادی و دبیر «ستاد هماهنگی‌های اقتصادی دولت»: انتخاب شد! [۷] این چرخش عجیب نجفی از آموزش و پرورش به برنامه و بودجه، میراث فرهنگی و بعد ستاد هماهنگی‌های اقتصادی، دو معنا بیشتر نداشت: یک، نجفی یک سوپرمن همه‌فن‌حریف بود که در همه حوزه‌های مملکت داری صاحب‌نظر و جزو نخبگان بود (که طبیعتاً بسیار دور از ذهن است) یا اینکه نظام چرخش نخبگان و مدیریت کشور، این چنین فشل و مشکل‌دار است که کسی چون نجفی در حوزه‌های بسیار متفاوت فرهنگی، سیاسی و اقتصادی به بالاترین مناصب می‌رسید.

شاید بخشی از خوانندگان این ایراد را وارد کنند که مگر چند درصد از بقیه وزرای آموزش و پرورش یا سایر مسؤولان ارشد در این سطح، مدارک دانشگاهی مرتبط یا سابقه کاری مرتبط با حوزه کاری وزارتخانه یا سازمان تحت مدیریت خود دارند؟ این سوال درستی است و از قضاء، بحث اصلی ما هم همین است که بخش قابل توجهی از ضعف‌ها و شکست‌های مدیریتی در کشور، به نادیده گرفتن همین عدم پیوستگی تحصیلات و سابقه کاری با مسوولیت‌های کلانی چون وزارت بازمی گردد.

به طور خاص، وزارت آموزش و پرورش و وزارت علوم، دو وزارتخانه استراتژیک و حیاتی کشور در حوزه تأمین منابع انسانی و خزانه مدیریتی کشور هستند، و کسی که در جایگاه وزیر این دو سازمان حاکمیتی قرار می‌گیرد، علاوه بر تحصیلات عالی مرتبط و مدیریتی، باید یک طراح و استراتژیست هم باشد. قطعاً در همین کابینه فعلی دولت، کسانی هستند که زمانی با مدارک تحصیلی و سابقه کاری بی ربط، بر مناصب مهمی قرار گرفته‌اند و اکنون در حساس‌ترین سازمان‌ها مسؤولیت دارند.

یکی از آن‌ها، بیژن زنگنه است که کمابیش مسیری چون نجفی پیموده است. او با مدرک مهندسی عمران، در سال ۵۹ به عنوان معاون فرهنگی وزارت ارشاد اسلامی (فرهنگ و ارشاد اسلامی بعدی) انتخاب شد. بعد در سال ۶۴، در کابینه میرحسین موسوی، وزیر جهاد و کشاورزی شد. او در سال ۶۷ به وزارت نیرو رسید و در همین سمت، دو دوره در دولت هاشمی رفسنجانی ابقاء شد. با روی کار آمدن دولت خاتمی در سال ۷۶، بدون یک روز سابقه در حوزه نفت و انرژی، به وزارت نفت رسید و ۸ سال مسؤول بخش حیاتی و فرا-راهبردی نفت بود که از جمله شاهکارهای او در این دوره، انعقاد قرارداد فاجعه‌بار کرسنت با یک شرکت دلال اماراتی برای فروش گاز با مبالغ بسیار کم‌تر از متوسط جهانی بود.

زنگنه امروز هم مسؤول مقدرات نفت و انرژی کشور است و فریاد همه دلسوزان و کارشناسان از بی‌عملی و انفعال مدیریتی و سوءمدیریت او در شرایط تحریمی به آسمان است.

به هر حال، شاید همین نامرتبط بودن سوابق تحصیلاتی «دکتر» نجفی، منجر به اجرای طرح‌های دگرگون‌کننده و از نظر نتیجه، فاجعه باری چون تغییر نظام آموزشی در حوزه مدارس کشور، در دهه هفتاد شمسی و همچنین سردرگمی و تشتّت محتوایی و سازمانی در حوزه دانشگاهی ما شده است، چنان که در مورد اول، با صرف هزینه‌های گزاف به کشور، دوباره نظام آموزشی مدارس ما به سیستم دوره‌ای ابتدایی-متوسطه بازگشت و نظام ترمی-واحدی به سالی-واحدی تغییر کرد. مضافاً اینکه، تداوم مدیریت ضعیف بر آموزش و پرورش کشور و تقسیم مسؤولیت‌ها بر اساس روابط حزبی و زد و بندهای سیاسی، منجر به برداشتن سیستم‌های نظارت و ارزشیابی از مدارس ابتدایی ما شد و عملاً دانش‌آموزان ما بعد از حذف «نمره»، چندان ضرورت و اجباری برای ساعی بودن و تلاش در درس پیدا نمی‌کنند. شاید انتشار فیلم صبحگاه برخی مدارس ابتدایی که در دانش آموزان کم سن و سال، یکصدا و یکپارچه آهنگی مبتذل می‌خوانند، نمادی از سیستم آموزشی کنونی ما باشد که دانش‌اموزان به محور امور مدرسه تبدیل شده‌اند و آن اندازه فراغت و آزادی عمل دارند که به یادگیری اشعار و ترانه‌های مبتذل بپردازند، چرا که هیچ دغدغه‌ای و غمی از بابت نمره و کارنامه و قبولی ندارند.

منبع:مشرق



دیدگاه ها :



 
 

آخرین اخبار