خانه » استان‌ها » طنز تلخ «احزاب» در روستای ما
  • دوشنبه ۳ دی ۱۴۰۳ - 2024 23 December

استان‌ها, سیاسی و بین المللی // 18 آگوست 2018  ,  05:54  // کد خبر : 21713
طنز تلخ «احزاب» در روستای ما

«حبیب رضازاده» از فعالان سیاسی اجتماعی استان تهران که دانشجوی دکترای علوم سیاسی با گرایش «مسائل ایران» است، در مطلب طنزی به جایگاه احزاب در کشور و استان اشاره دارد که به صورت اختصاصی برای پایگاه اطلاع رسانی «راوی امروز» نوشته شده است.

به گزارش راوی امروز، متن کامل این طنز تلخ چنین است:

توی روستا شایعه شده بود که کدخدا میخواد حزب راه بندازه.
راستش هم از چند وقت پیش کدخدا هرجا حرف میزد از فواید حزب میگفت و اینکه تا حزب و فعالیت حزبی توی روستا شکل نگیره، روستا توسعه پیدا نمیکنه.

با این حرفهای کدخدا بود که خیلی ها رفتن دنبال حزب سازی و حزب بازی.
تو یه چشم به هم زدن روستا پر شد از حزب. حزب بالای روستا، حزب پایین روستا، حزب ائتلاف بالا و پایین روستا و …

بزرگترین حزب هم برا کدخدا بود که دونفره بود، اصلا دلیل اینکه بعد از تشکیل احزاب در روستا، همچنان کدخدا کدخدا موند همین حزب دو نفره اش بود. چون توی جزوه ای که کدخدا درباره قدرت احزاب منتشر کرده بود، قید شده بود بزرگترین حزب، بزرگترین حزب روستا خواهد بود و رئیس بزرگترین حزب روستا هم کدخدای روستا خواهد بود.

دیگه توی مراسم ها نماینده احزاب بودند که نظر می دادند و نظراتشون اگر اجرا نمی شد، ناراحت می شدند. راستش هم حق داشتند، چون همه میدونستن که حزب برای روستا توسعه میاره.

فقط چند نفر بودند که این حزب بازی ها را قبول نداشتند و میگفتن: حزب خودش مولود حدی از توسعه یافتگی مخصوصا در فرهنگ سیاسی است که در ادامه موجب تقویت و تکمیل فرآیند توسعه میشه.
میگفتن این حزب سازی ها و حزب بازی های رخ داده توی روستا، مثل این می مونه که چندتا آدم بی گواهینامه و بی مهارت رانندگی بهترین ماشین را بخرند و بیارن توی جاده های مالروی روستا باهاش رانندگی کنن. نتیجه اش بیشتر خسارت بار است.

اما کدخدا همچنان باور داشت که حزب داشتن نشونه توسعه اس و قبول نمی کرد حزب های روستا، همون گعده های ایل و طایفه ای است.



دیدگاه ها :



 
 

آخرین اخبار